دنباله ی جشن نامه ی ششمین سالروز تولد سه گانی/6

09 خرداد 1395 | 302 | 0

این مطلب در تاریخ یکشنبه, 09 خرداد,1395 در وبلاگ علیرضا فولادی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

گلچینی از تازه ترین سه گانی ها

 

 

 

# امین _ آذری

امسال را پرنده تر آغاز کن درخت؛
از آسمان نترس؛
پرواز کن درخت!

 

 #زهرا_ابومعاش

چشم انتظار بهاریم؛
ای کاش هر روز در دل،
گلهای نرگس بکاریم!

 

ای دل کمی صبر!
هر قدر انبوه،
بیرون می آید ماه من از پشت این ابر

 

بی تو تمام بوستانها سخت دلگیرند؛
زیباترین گل بودی، اما حیف
گلهای فصلی زود می میرند!

 

 

  #امیر_باقری

می شود یک پاسخ دندان شکن ،

در سکوت هسته بود 

گاه باید پسته ی لب بسته بود.

 

خلق در مشکلات ،حلق آویز،
عده ای در چپاول از آنها؛
وای از دیوهای خلق آویز!

 

 

#بهادر_باقری

من به چشمان تو مدیونم،
عصمت ناب جنونم را،
کودکستان درونم را.

 

 #احسان_پرسا

سرورِ بهشت و نورِ دیده است،
کودکی که اولین اذانِ عمرِ خویش را 
از دهانِ آخرین پیامبر شنیده است.

 

زندگی کردن 
بدترین رنج است؛
بعدِ تو من زندگی کردم.

 

 #علی_پرهوده

نازنین! اگر چه خلق خفته اند،
زلف خود رها نکن؛
انقلاب مخملی به پا نکن!

 

بازار از هر جنس سرشار است؛ 
با دستهای خالی ام اما 
بازار، آزار است.

 

#الهه_تاجیکزاده_آریایی


ماه را پس می زنند امواج؛
خوب می دانند و دائم در تقلایند،
ماهیان ناموس دریایند.

 

روییده در اندوه یک مرداب،
یادآور تنهایی من بود،
نیلوفری بیتاب.

 

 #بابک_حسین_زاده_برجویی

آقا چه تعجیل است ؟

روزی که می گویند می آیی ،

از صبح تعطیل است.

 

دیدنت را متعهد شده ام؛ 
چند قرن ا ست که در کالبد منتظران، 
متولد شده ام.

 

"من دوستت دارم گلم" در باد پیچیده ست؛
تفسیر این نت را به آسانی نمی فهمم؛
بدجور پیچیده است.

 

وقت رفتن از دیار قم شده ست؛
حال من،
حال طفل گم شده ست.

 

 #یوسف_حمزه

دلتنگ و خسته ام؛
وقت زیارت است؛
چشمم به ساعت است.                                                             

 

#فاطمه_خواجویی_راد

سرو٬ خود٬ بی سایبان٬
می کند تقدیم پیچک های باغ٬
سایه اش را رایگان

 

بس که باران نگرفت،
داشت می رفت از دست،
قارچ چترش را بست.

 

 #محمد_دری_صفت

حرفی که دردآلود،
کی می رود در گوش؟
دری صفت! خاموش!

 

سقف من اوج آسمانها بود؛
ای پدر! پشتوانه ام بودی؛
آه! اما چرا به این زودی؟

 

#اسماعیل_دهقانی

گلهای قالی بی حضور تو
بسیار مایوسند،
از ریشه می پوسند.

 

#اسماعیل رحیمی

کاش از طلا باشد،
این مدال ایمانی،
پینه های پیشانی!

 #پاییز_رحیمی

یا امام حسین (ع)!

لبهام شکل بوسه می گیرد،
وقتی تو را با نام می گویم؛
ای اسم تو از بوسه شیرین تر!

 

خاک، در هجوم موریانه ها،
آسمان، قلمرو کلاغ هاست
شهر، پایتخت اتفاق هاست.

 

 #صدیقه_زارع 

داده بر باد خاطرات مرا،
رفتنت ای یگانه ی زیبا!
بوسه بر باد می زنم که بیا.

 

 #رضوانه_سخنگو

پشت ابر می رود؛
حال تابش اش بد است؛
ماه من مردد است.

 

غصه پرس پرس می دهند؛
درد دل که می کنم، 
قرص می دهند.

 

 #فرح-سقایی

قلبم از هجر یار می گیرد؛
لاک پشتی که روی لاک افتاد،
زیر خورشید داغ می میرد.

 

یکباره دیدم،
در من تویی بود؛
انگار دل آبستن عشق نویی بود.

 

#میترا_شاه_صفی

در سوگ یک دوست

عطر یادش همیشه پابرجاست؛
همسرش می گفت:
آری، آری، فرشته نامیراست.

 

شب آمد، شب تار، ماهم! كجايي؟
خرابست حالم؛
دليل قشنگ گناهم! كجايي؟

 

زندگی بهانه ی شکفتن است؛
يك بهار و بعد از آن
قصه ی خزان عمر گفتن است.

 

 #دکتر_رضا_شجری

گفتمش سیر ببینم، اما
تا نگاهم به رخ یار افتاد،
ساعت قلب من از کار افتاد!

 

 #  محمود شریفی (کمیل_کاشانی)

تک درخت پیر باغ
غنچه وانکرده برگ داده است؛
دل به مرگ داده است.

 

صبحت به خیر، خورشید!

وقتی که می دمیدی،
ماه مرا ندیدی؟

 

ضامن هرچه غریب!
زایر کوی تو شد، 
آهم، آهوی تو شد.

 

 

 #نیماشکرکردی

آرام و رمز آلود،
مانند کارون است؛
"شاعر" دلش خون است.

 

صحنه ی جنگ میان تبر و آیینه ست؛
دیدنی نیست، ولی باز تماشا دارد؛
این چه رازیست که دنیا دارد!؟

 

#اکرم_صانعی
دست و پا می زند؛ غمی دارد؛ 
مثل یک لاک پشت وارونه؛
عاشقی حس مبهمی دارد.

 

در باد رقص قاصدک با ناز تعطیل؛
آموختم باید سبک باشی، وگرنه
تا اطلاع ثانوی پرواز تعطیل.

 

 

گونه ی زرد آن دل انگیز است،
سیب سرخی که گاز باید زد؛
عشق، از میوه های پاییز است.

 

 #نادر_عبدالوند

بی شک به مهربانی ما رشک می برند
این روزها همه، 
حتی فرشته ها که ز ما مهربانترند.

 

#یحیی_علوی_فرد
یک طرف به جانب حرم
یک طرف به سوی جمکران
بهترین دوراهی جهان

می کند سقوط،
مثل نقطه ی خدا،
هر که از خدا شود جدا.

 

 #بهنام_علیپور

آنچه در ذهن ما نمی ماند
حکمت چند و چون مردن هاست؛
مرگ قو در ترانه ها زیباست!

 

آیین ساحل های سنگی،
سدی ست محکم؛
اما قوانین را نمی فهمند امواج دمادم.

 

با آنکه عاقلم،
درگیر مشکلم؛
تومور عشق ریشه دوانده ست در دلم.

 

شبمرگی گل ها غم انگیز است؛
یک روز روشن پیش رو دارم؛
فردا گل مهتاب می کارم.

 

بنشین و مرا ببین که بی تو،
زردم؛
برگرد بهار دوره گردم!

 

... و عمری بیشتر باید!
نمی دانم چه آوازی ست،
که در یک زندگی بر لب نمی آید!

 

 #اصغر_علی_کرمی

دنیا همیشه دفتر مشق فرشته هاست؛
وقتی که واژه ها همه از جنس خاک شد،
برف آمد و تمام غلط هاش پاک شد.

 

 #خاطره_فروزان

خنده تا در کنار گریه نشست،
چشمه های زلال جاری شد،
اتفاقی که یادگاری شد.

 

ماه، پشت ابرها
فکر قایم باشک است؛
ماه من هم کودک است.

 

 #محمد_کامرانی_اقدم

دلت را به باد و به باران ببخش!

شقایق بمان!

ز گهواره تا گور عاشق بمان!

 

عشق یک فریب بود؛
نیمه های گمشده 
اختراع سیب بود.

 

زنده ام به لطف مرگ؛
می کشم نفس هنوز،
مثل چوب نیم سوز.

 

 #تقی_متقی

تا که می رسد بهار،
قاصدک میان دشت،
می شود خبرنگار.

 

 #نسیم_محمدجانی

در بیقراری های امواجش، 
آرامشی ناب است؛ 
دریا پر از لبخند مهتاب است

 

یک لاک پشت پیر
می رفت بی هوا
با یک هزارپا.

 

درهای شادی اش را 
انگار گِل گرفته است،
از بس به دل گرفته است.

 

 #حسین_محمدی_فرد


تو سرباز وطن بودی ؛
شکستی زیر خط فقر ، 
زمانی خط شکن بودی .

یک نفر از پل خودش را پرت کرد؛
واکنشها سرد بود؛
درد بی دردی کدامین درد بود؟

 

تیتر یک روزنامه بود و درشت،
اختلاسی کلان و صفحه ی بعد؛
مردی از فقر کودکش را کشت.

 

پست و بلند زندگی پایان ندارد؛
دنیا سوالی بی جواب است؛
گاهی خوراک جوجه گنجشکان، عقاب است.

 

 #مهدیزاده_رضا

غرق رویاست ماهی قرمز،
در خودش جاری است و می داند
تنگ، دریا نمی شود هرگز.

 

 #نازنین_ ناصر زاده

در غرور خویش مانده ایم‌؛ 

برنگشته ایم؛
در گذشته درگذشته ایم.

 

قصه ی مهتاب و دریا بود؛

آن که فریاد مرا نشنید،
از سکوت من چه می فهمید؟

 

 #مهدی_ناصری

چلچراغ ،
ناگهان جلا گرفت ؛
یک نفر شفا گرفت !

 

شهر بی سوال؛
شهر بی جواب؛
شهر خنده های روی آب.

 

پای نعش یک درخت مهربان پیر،
ایستاده بود و می گریست،
باغبان پیر.

 

دیروز ناتمام،
امروز ناتمام؛
روزی علی الدوام.

 

عشقی که از هوس
در قاب منظر است،
تندیس بی سر است.

 

 #بهمن_نشاطی

چارده قرن نوشتند که او در راه است،
شب تلخ تاریخ 
همچنان بی ماه است.

 

 #احمد_نعیمی_اراک

بی تو افکارم کدر؛
کاش بودی پیش من!
ای زلال اندیش من!

 

دل دریا پر از درد است؛
نمی بینی که بر ساحل
نهنگی خودکشی کرده ست؟

 

 #محمود_نیکبخت_نصرابادی

کاشکی با تو تا ابد باشم!
غیر از این هم نمی شود باشد،
من که بی تو نمی شود باشم.

 

 

سه گانی برای سه گانی

 

 

فاطمه خواجویی راد:

طعم شعر یک سه گانی را چشید٬
عطر کاشانش فراموشی نداشت؛
او گل بی خار را با عشق کاشت.

 

علی پرهوده:

هر جوانه ای که بشکفد،
سوژه ی لطیف یک سه گانی است؛
با جوانه ها امید زندگانی است.

 

محمد دری صفت:

شکل اشعارم،
تا سه گانی شد؛
حرفهایم جاودانی شد.

 

اسماعیل رحیمی:

تقدیم به دوستان جانی،
یک موج سلام صبح گاهی،
با طعم سرودن سه گانی.

 

فرح سقایی:

با گلاب ناب کاشان
این سه گانی را سرودم؛
بانی آن را ستودم.

یاد سه گانی است که جان می دهد،
با نفس گرم شما دوستان
باز به این خسته توان می دهد.

 

اکرم صانعی:

با ودیعه ی الهی قلم،
عشق را رقم زدی،
روی لوح ساده ی دلم.

 

دکتر حسن عبیری:

نهمین روز ماه خرداد،
با هدف های جاودانی،
زاده شد قالب سه گانی.

 

همواره ماناست،

در زندگانی،

نبض سه گانی.

 

علی عدالتجو:
کودکی آمده در عرصه ی شعر،
با دو چشمِ روشن
سخن از وادی حکمت دارد.

 

نسیم محمدجانی:

آرامشی سراغم
آمد به شادمانی،
در قالب سه گانی.

 

"بحر در کوزه" یعنی

یک فرشته

روی برگی سه گانی نوشته.

 

حسین محمدی فرد:

در ماه خرداد،
9، جاودانی است،
روز سه گانی است.

 

مثل کندوی قشنگ عسل است؛
با سه گانی دنیا
کوزه ای از غزل است.

 

زیبنده تر از نگار ارژنگ،
این معجز قرن ما برآمد؛
زیبا گل ناز پانزده رنگ.

 

محمدمهدی ناصری:

گلواژه های موجز،
سرشار از معانی،
با معجز سه گانی.

 

پایان جشن نامه

 

 

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.