خلوتم هنوز
چون سکوت سینه سوز
بوی غربتی غریب می دهد
بوی درد می دهد
بوی لحظه های سرد می دهد
باید از مسیرهای صعب و سخت بگذرم
از هر آن چه هست بگذرم
تا که هستی ام
پاک گردد از هر آن چه ظلمت است
بی تو زندگی
فصل تلخ غربت است
من شنیده ام
جلوه های شور
کوچه ی حضور
سمت نرمزار نور
این نشانی دقیق خانه ی تو،
خانه ی من است!
پابه پای ماه
من رسیده ام ز راه
باز کن
میهمان تو
خسته است
مدتی ست منتظر
پشت در نشسته است.
96/2/19