شبای چله

24 اسفند 1395 | 448 | 0

این مطلب در تاریخ ﺳﻪشنبه, 24 اسفند,1395 در وبلاگ قاسم رفیعا ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

شبای چله 
شبای چله پای کرسی گرم 
هندونه و تخمه و کشته سیب 
دلای از غصه و غم فراری 
یه لحظه ناب و بزرگ وعجیب 
،،،،
لطیفه ها و مثلای شیرین 
حکایتای تازه از روزگار 
خنده به تاریکی این زمستون 
واسه تماشای شروع بهار 
،،،،
مادر بزرگم توی چله خندید 
پدر بزرگم عاشق نگاش شد 
حتی پدر ، مادرمو چله دید 
عاشق او خنده روبراش شد 
،،،،
من شب چله عاشق او شدم 
یک شبه از خواب و خوراک افتادم 
من که تو آسمون ستاره بودم 
عاشق شدم به روی خاک افتادم 
،،،
گفته باشم نگین که هیشکی نگفت
این شبای چله شبای عشقه 
میگن داره یخ میزنه درختا
دروغ میگن صدا،  صدای عشقه 
،،،،
مثل بلندی غروب جمعه است 
شروع فصل انتظاره چله  
شبای چله فرصتی دوباره است 
بهونه دیدن یاره چله 
،

  مثل ولنتاینه ولی ایرونیش 
البته در حد مجازش رفیق 
چون که نشسته چنتا خانواده 
نمی کنم قصه رو بازش رفیق 
،،،،
کی گفته دوس نداشته باشیم همو ؟
آخه کی گفته عاشقی مجاز نیست؟  
همین که دور هم نشستیم امشب 
خودش یه ماجرا،  یه رمز و راز نیست؟ 
،،،،
عاشقی از جنس شبای چله 
تو سرزمین ما همیشه بوده 
قصه نویسه قصشو نوشته 
شاعره شعر عشقشو سروده 
،،،،
دور و برو نگا نکن یه شبی 
خودش میاد، میشینه پای کرسی 
کرسی ندارین تو خونه؟  عجیبه !
چی میگیره تو دنیا جای کرسی؟ 
،،،،
وقتی پاهات دراز میشه ناگهان 
یه پا از اون طرف میاد تمومه 
نمیشه بازش بکنم بیش از این 
نگاه بیش از یه نظر حرومه
،،،،
باقیشو بسپر به پدر به مادر 
نیفتی دنبال چت و تلگرام 
اینجوری باز میشه همون که بوده 
به قول آشیخ  محله حرام 
،،،
اصل شبای چله یادت نره 
بوسیدن دست پدر مادرت 
خدا کنه همیشه زنده باشه 
سایه مهربونشون رو سرت 
،،،،
اما اگه رفتن و نیستن اینجا 
بازه در بهشت رو دنیا امشب 
بزن به اون در برو تا قیامت 
عاشقی کن به یاد اونها امشب
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.