رباعیات - ابوسعید ابوالخیر

۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ | ۴۲۲ | ۰

این مطلب در تاریخ شنبه, ۲۳ اردیبهشت,۱۳۹۶ در وبلاگ اسدالله شعبانی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

وا فریادا ز عشق وا فریادا
کارم بیکی طرفه نگار افتادا
گر داد من شکسته دادا دادا
ور نه من و عشق هر چه بادا بادا
*
تا چند کشم غصهٔ هر ناکس را
وز خست خود خاک شوم هر کس را
کارم به دعا چو برنمی‌آید راست
دادم سه طلاق این فلک اطلس را
*
در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا
طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا
ور دل به خدا و ساکن میکده‌ای
می نوش که عاقبت بخیرست ترا
*
در دیده بجای خواب آبست مرا
زیرا که بدیدنت شتابست مرا
گویند بخواب تا به خواب‌ش بینی
ای بیخبران چه جای خوابست مرا
*
کارم همه ناله و خروشست امشب
نی‌صبر پدیدست و نه هو شست امشب
دوشم خوش بود ساعتی پنداری
کفارهٔ خوشدلی دوشست امشب
*
آن یار که عهد دوستداری بشکست
میرفت و منش گرفته دامن در دست
می‌گفت دگر باره به خوابم بینی
پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست
*
گفتی که فلان ز یاد ما خاموش است
از بادهٔ عشق دیگری مدهوش است
شرمت بادا هنوز خاک در تو
از گرمی خون دل من در جوش است
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.