حتی اگر از چشم هایت دست بردارم
آخر تو را دست کدامین مرد بسپارم؟
تو هستی و نامرد ها دور و برت بسیار
من هستم و دلشوره های بی تو بسیارم
گوشت بدهکار من و فریاد هایم نیست
من عشقمان را از تو بعد از این طلبکارم
آنقدر ها هم بعد من تنها نمی مانی
من چندمین عشقت شدم؟! بگذار بشمارم...
قلبم فقط مُرده، که آن هم چیز خاصی نیست
دکتر، نمی دانم چرا، گفته است بیمارم!
هه... خنده ات می گیرد از این حرف ها، اما
هرچه تقلا می کنم بدتر گرفتارم
باشد برو، هر جا و با هر کس که می خواهی
اما فقط یادت بماند دوستت دارم
علی فردوسی