جشن‌نامه هفتمین سالروز تولد سه‌گانی/5

۰۹ خرداد ۱۳۹۶ | ۴۰۳ | ۰

این مطلب در تاریخ ﺳﻪشنبه, ۰۹ خرداد,۱۳۹۶ در وبلاگ علیرضا فولادی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

Image result for ‫زیبا سازی وبلاگ گل و...‬‎

 

در وصف سه‌گانی

 

 

غزلی در وصف سه‌گانی

سید حسن سعید زاده بیدگلی (صهبای بیدگلی)

 

افتاد نگاهم  به  سراپای سه‌گانی

گفتم بزنم بوسه به گانهای سه‌گانی

یک چند غزل گفتم و تصمیم گرفتم

آغاز کنم مشق الفبای سه‌گانی

با چشم خریدار ببین حرف ندارد

آیینه‌ی زیبایی سیمای سه‌گانی

از لطف هم‌آغوشی «فولاد و گل سرخ»

آمد به جهان حضرت آقای سه‌گانی

ای کاش که تا یک شبه در دامن «فولاد»

صد ساله شود کودک نوپای سه‌گانی

باید بشتابیم و بگوییم  فراوان

تبریک به استاد، به بابای سه‌گانی

تا هستی و تا هستم و تا دست به نقدیم

استاد نخور غصه‌ی فردای سه‌گانی

تا هفت رسیده‌ست و به گهواره‌ی هشت است

در آمده دندان ثنایای سه‌گانی

از تابش خورشید درخشان تو ای دوست

روشن شده پرنور، ثریای سه‌گانی

مستفعل مستفعل مستفعل مستف

از دست نده زلف سمنسای سه‌گانی

ما جشن گرفتیم که اعلام نماییم

پیدا نشود هیچ کجا تای سه‌گانی

ثابت شده این نکته برای همه‌ی ما

ثابت شود ای کاش به اعدای سه‌گانی

هر چند پراکنده  ولی تابع جمعیم

از همت استاد توانای سه‌گانی

باید که غزلها بنویسم متنوع

تا شرح دهم کل زوایای سه‌گانی

هر آینه با آن که سه گان بیش ندارد

هرگز نبری راه به ژرفای سه‌گانی

گفتند که العاقل یکفی به اشاره

یک قطره نوشتیم ز دریای سه‌گانی

«در وصف نیاید که چه مطبوع و چه زیباست»

در وهم نگنجد قد و بالای سه‌گانی

از هیچ کسی ترس نداریم که امن است

در سینه ی فولادی ما جای سه‌گانی

از گوش درآرید  اگر پنبه در آن است

دل را بسپارید به آوای سه‌گانی

شد زلزله از زیر و بم واژه‌ی «کوبش»

تا چشم گشودیم به دنیای سه‌گانی

استاد چنین گفت که یاران همه باید

رفتار نمایند به فتوای سه‌گانی

یعنی که سه‌گانی بنویسند و بکوبند

در مصرع سوم به تقاضای سه‌گانی

هر چند که دارایی من عین نداری‌ست

عاشق شده‌ام عاشق سارای سه‌گانی

چندی‌ست که اسباب‌کشی کرده و رفتم

از کاخ غزل جانب ویلای سه‌گانی

باید بزنم چنگ به دامان قصیده

فنجان غزل پر شده از چای سه‌گانی

هر چند که این قافیه باز است ولیکن

کوتاه کنم شرح قضایای سه‌گانی

یاران به غزلهای من اشکال نگیرید

اشکال نگیرید به «صهبای» سه‌گانی

آزاد  نمایید  مرا  دلهره  دارم

آیا رسد این شعر به امضای سه‌گانی؟

 

 

 

 

سه‌پاره‌ای در وصف سه‌گانی

خاطره فروزان

 

در خاک پابند است

هرچند نورسته ست،

اما تنومند است.

 

گاهی تبر می‎خورد؛

اما ببین! در باغ زیبایی

گوی از رقیبان برد

 

توفان حریفش نیست؛

در سردی این باغ

او خام آتش نیست.

 

اندیشه‌ی سبزش

در واژه‌ها جاریست؛

از جنس بیداری‌ست.

 

با حکمت نابش

تاجی به سر دارد،

دنیا خبر دارد.

 

این شعر پرکوبش،

تا بیکران دارد

بر روح و جان تابش

 

یک شعرِ کوتاه است،

عمق تماشایش

از برکه تا ماه است.

 

 

ادامه دارد

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.