چند رباعی

31 اردیبهشت 1396 | 377 | 0

این مطلب در تاریخ یکشنبه, 31 اردیبهشت,1396 در وبلاگ عبدالرحیم سعیدی راد ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

1
بيدي كه چنين حال دگرگون دارد 

 چشمي ست كه ريشه در دل خون دارد 

هر بيد مساوي است با يك عاشق 

اين شهر چقدر بيد مجنون دارد!

 2

يك روز به شيشه دلم سنگ زدي 

كابوس شدي به خواب من چنگ زدي 

من نام تو روي دلم حك كردما 

ما تو به روي نام من رنگ زدي!

3

تقسيم شدم به آب و ناني سنگي 

منهاي تو من هيچ ندارم رنگي 

درد و غم و آه در دلم جمع شده 

من حاصل ضرب صبرم و دلتنگي

4

انگار کسی زخم زبانم زده است 

یا آتش روی استخوانم زده است 

چیزی نشده! حال دل من خوب است 

زنبور غمی نیش به جانم زده است

5

آیینه شدم مقابل خود باشم 

درگیر خود و شمایل خود باشم 

من آمده ام خود خودم را بکشم 

عاشق شده ام که قاتل خود باشم 

(سعیدی راد)

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.