ضامن من می شوی؟ هرچند آهو نیستم
حق بده، در بی پناهی کمتر از او نیستم
جنگ بود و پای خود را جانهادم روی مین
عذر می خواهم اگر پیش ات دو زانو نیستم
در کنار پنجره فولاد تو، با اشک ها
آنچنان محوم که فکر درد و دارو نیستم
روبروی این ضریح ای گل نشستم روزها
وای برمن که هنوز آن گونه خوشبو نیستم
غیر مدح تو که سلطان خراسانی شدی
هیچ کس را بعد از این دیگر ثناگو نیستم



بهمن نشاطی