دوست

۱۴ شهریور ۱۳۹۱ | ۳۱۰ | ۰

این مطلب در تاریخ ﺳﻪشنبه, ۱۴ شهریور,۱۳۹۱ در وبلاگ راضیه رجایی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

هو العزیز

 از هر چیز تازه اش را انتخاب کن اما از دوست کهنه اش را!

 

باز دلتنگ توام ميل بيابان دارم

امشب اندازهء صحراي تو باران دارم

 

كوه آتش به دلم هيچ، كسي مي‌داند

كه من از داغ تو در سينه چه پنهان دارم؟!

 

آه، بيدار كن از خواب گران دريا را

كه من آشفته‌ام امشب سر طوفان دارم

 

رفته‌اي مي‌رسد از راِه، غمت دور و دراز

بي تو با اين دل بي‌حوصله مهمان دارم

□         

تو گل و سبزه‌اي و بوي بهاران داري

من خسته همهء سال زمستان دارم

 

سر من را به خدا شانة‌تان مختصر است

دلي از خاطره دوست پريشان دارم...

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.