عرض ادب به ساحت سقای تشنه لب

13 آذر 1390 | 233 | 0

این مطلب در تاریخ یکشنبه, 13 آذر,1390 در وبلاگ راضیه رجایی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

هوالحق



از رکعتِ بلندِ شبِ آسمان سر است

قد قامت قد تو که الله اکبر است

 

دستان تو قنوتِ تَرِ مستجاب عشق

بر خشکیِ لبان تو آیات کوثر است

 

جاری شده ست در رگ تو غیرت علی

بازوی پر توان تو مفتاح خیبر است

 

دریا همه عطش شدو باران خون گرفت

در سینه‌ات که مأمن گل‌های پرپر است

 

بی دست و اسب از قفس خاک رد شدی

یعنی برای شوق تو پرواز بهتر است

 

ای پاسدار آل نبی! در زمین چنین

آیا حسین توست که بی یارو یاور است؟!


دل‌های کودکان، همه آتش گرفت و سوخت

برخیز زینب تو مگر بی برادر است!؟



 

 

تشنه آمد كنار آب نشست، دست دريا پر از تمنا شد

تشنه‌تر از هميشه برمي گشت، آسمان غرق در تماشا شد

 

چشم در چشم كودكان آتش، خيمه در انتظار او مي‌سوخت

ناگهان اسب بي‌سوار از دور در غباري غليظ پيدا شد

 

يال در يال اسب مي‌آمد خبر تلخ تازه‌اي با او

داغ شد سينة زمان ناگاه پيش افتادنش زمين پا شد

 

ماه در شرم خاك مي‌غلتيد، غيرت از نام كوه‌ها افتاد

آن طرف شب پر از سياهي تيغ اينطرف آفتاب تنها شد

او كه درياي مهرباني را به تمناي كودكان مي‌برد

تا هميشه، هميشة تاريخ دست آب آورش معما شد!



امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.