«آب از دل عاشق چشم اسب ميخوام»
سلام
جمله بالا از پسرم ايمان آخرتي صاحب عكس زيره كه يك روز درحال بازي
با اسب بادي اش گفت و موجب شگفتي و ذوق من و خانمم شد.
شمّ شاعرانه و هنري خيلي خوبي داره ماشاالله.
يك روز هم يك شعر تقريباً بلند في البداهه گفت كه سريع ياداشت
كردم و بعد ان شاالله در همين صفحه مي نويسمش تا
جزيي از كل دنياي حقيقي اش در جزيي از كل دنياي مجازي
ثبت شده باشه.
بيست و نه آذر ماه
سومين سالروز تولد ايمانه كه
زيباترين شعر مشترك
بنده و همسرم ندا سهراب زاده است.

اين رباعي رو تقديم كرده ام به ايمان كه تولدش مباركه
ما مرگ شديم تا تو جان باشي؛ باش!
ما اين شده ايم تا تو آن باشي؛ باش!
اي ماه! چه سالها كه از هم دوريم
ما پير شديم تا جوان باشي؛ باش!