۲۹ شهریور ۱۳۹۱ | ۳۰۹ | ۰

این مطلب در تاریخ چهارشنبه, ۲۹ شهریور,۱۳۹۱ در وبلاگ مرتضی آخرتی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

تقدیم به پیشگاه پیامبر گرامی اسلام

 

اسیر جهل مرکب جهان و هرچه در آنش

تمام محو فراموشی پیامبرانش

زمانه غرق غرور و غرور غرق زمانه

نمانده کشتی نوحی به خاطر پسرانش

نمانده جذبه ی داوود صوت نوحه گران را

چنان که فرّ سلیمان به یاد ارث برانش

هزار بتکده لات و هزار آزر بتگر

نمانده بود خلیلی به خیل بی تبرانش

نه حسن یوسفی و نه، که بوی پیرهنی هم

برادران نه برادر، که گرگ جامه درانش

گشاده معرکه گیران بساط جنبل و جادو

عصای حضرت موسی نبود با دگرانش

شفای معجزه های مسیح را به تمسخر

ندیده و نشنیدند جمله کور و کرانش

جهان؛ جهالت محضی به عمق زنده بگوری

جهان خلاصه جهانی چو جان محتضرانش

*

خدا به آیه ی « إقرأ» خبر نمود تو را و

کشید پنبه ز گوش تمام بی خبرانش

تو آمدی و به دستت کلید باغ تشهد

بسا قفس که به دستت شکست قفل درانش

سپس که بارش رحمت گلی به نام تو آورد

جهان گشود دری بر بهار و جلوه گرانش

چنین که معجزه ات نامه ی خداست به انسان

ببین چه بیخبر افتاده اند نامه برانش

شب وصال تو از جبرییل نیز گذشتی

بدون پر تو پریدی و او اسیر پرانش

پل صراط تویی که نباید از تو گذشتن

عجب که می گذرند از تو ساده رهگذرانش

نباید از تو گذشتن که روزگار نگردد

دوباره محو فراموشی پیامبرانش

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.