غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم
"شیخ اجل"
چقدر دورتری از من
تویی که بی خبری از من
در آسمان تو جا مانده
مسیر رقص پری از من
تبر بزن به تنم وقتی
نبرده ای ثمری از من
ندیده هیچ کسی جز تو
به قدر مو ضرری از من
تویی که در سرم آشوبی
هزار بار سری از من
قشون وحشی چنگیزی
چه مانده تا ببری از من ؟
نشد برادر من باشی
که پیرهن ندری از من
به خاطرت بسپار این بار
به قدر ضربدری از من
پ.ن.۱:چقدر ندیده و نشناخته پدر محمد حسین جعفریان را دوست داشتم . از بس که توی یادداشت هایش از پدر ، جانمازش و آموزه هایش مینوشت . این چند خط بزرگترین کاری که می توانند بکنند این است که یک تسلیت کوچک باشند.
پ.ن.۲:خدای من ! یک دقیقه تمام شادکامی ، آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست ؟ "شبهای روشن/ فئودور داستا یفسکی"