یکی از رباعیات عاشقانه معروف فارسی که در منابع بین چند شاعر دست به دست شده و تکلیف آن به درستی معلوم نیست، رباعیی است که میخواهیم در مورد آن صحبت کنیم. این رباعی، از لحاظ تصویرسازی و ایراد تشبیه حرف تازهای ندارد، اما ساخت ویژه آن به رباعی تشخصی بخشیده است. تا آنجا که در دوره بازگشت ادبی، ساخت ویژه آن مورد تقلید جمعی از شاعران قرار گرفته است.
قدیمترین جایی که از این رباعی سخن رفته، نزهة المجالس جمال خلیل شروانی است که در اواسط قرن هفتم
گردآوری شده (ص 372). در این منبع، رباعی به اسم ادیب صابر ترمذی شاعر قرن ششم هجری است. و البته در هیچ کدام از چهار چاپ دیوان ادیب صابر (قویم، ناصح، احمد عبدالله و یلمهها) اثری از این رباعی نیست:
مه بر طبقی نهاده کین روی من است
وز مشک هزار حلقه کین موی من است
گل بر کف خود کرده که این بوی من است
شوری به جهان فکنده کین خوی من است
همین رباعی با تغییراتی در جُنگ اسکندر میرزا که در سالهای 813 و 814 ق فراهم آمده، به نام «زهرای دیوانه» است. از هویت این شاعر خبری نداریم و جُنگ مذکور تا آنجا که میدانم تنها منبع اشعار اوست (برگ 285b):
مه بر طبقی گرفته کین روی من است
بر شب گرهی فکنده کآن موی من است
از خلد دری گشاده کین کوی من است
آتش به جهان در زده کین خوی من است
تقی اوحدی بلیانی (عرفات العاشقین، ج 1، ص 131) و به تبع او، رضا قلیخان هدایت (مجمع الفصحاء، ج 1، ص 290) رباعی را به اسم ابوالفرج رونی شاعر قرن ششم آوردهاند. اما در نسخ معتبر دیوان او چنین رباعیی نیست:
مه بر سروی نهاده کین روی من است
وز مشک زره شکسته کین موی من است
از خلد دری گشاده کین بوی من است
آتش به جهان در زده کین خوی من است
همین رباعی را اوحدی بلیانی، با تغییراتی، در جای دیگری از کتاب خود (عرفات العاشقین، ج 3، ص 1963) به اسم شیخ رباعی آورده است. در این انتساب، امین احمد رازی (هفت اقلیم، ج 2، ص 734) و واله داغستانی (ریاض الشعراء، ج 2، 1081) نیز با او همداستان هستند:
از گل طبقی نهاده کین روی من است
وز مشک خطی کشیده کین موی من است
صد نافه به باد داده کین بوی من است
آتش به جهان در زده کین خوی من است
این شیخ رباعی، یکی از معضلات تاریخ رباعی فارسی است. هویت اصلی او به درستی روشن نیست، اما بر مبنای نظر تقی کاشانی مؤلف تذکره خلاصة الاشعار و پارهای قراین دیگر، حدس میزنیم که وی همان درویش مقصود تیرگر هروی است که در نیمه دوم قرن دهم میزیست. به نام وی در منابع دوره صفوی رباعیاتی نقل شده که اکثر آنها در منابع قدیمیتر به اسم شاعران دیگر است.
باری، هر چهار روایت بالا در جزییات اختلافهایی با هم دارند، اما چارچوب رباعی یکی است. اگر جانب کهنترین روایت را بگیریم، کفه انتساب به نفع ادیب صابر میچربد. ساخت چهار قافیهای رباعی نشان دهنده آن است که رباعی متعلق به اواسط قرن ششم هجری است. تمایز این رباعی با رباعیات عاشقانه دیگر، در «چگونه گفتن» است. همان که ما از آن به عنوان ساخت ویژه یاد میکنیم و موجب جذابیت رباعی برای شعردوستان نسلهای بعد و شاعران دوره بازگشت ادبی شده است. تعدادی از شاعران متأخر به استقبال این رباعی رفتهاند، اما هیچ کدام نتوانستهاند از افسون آن خود را رهایی بخشند. اصولاً تقلید رباعیات ویژه، کاری عبث است و سعی بی فایده. در میان مقلدین، تنها سالک قزوینی به خاطر نگاه متفاوتی که شاعران سبک هندی داشتهاند، از بقیه متمایز است و بس. آذر بیگدلی، کوشیده با ایجاد قافیه مضاعف در دو رباعی خود، تفاوتی ایجاد کند، اما تلاش او تنها به دمیدن تکلف و تصنع در روح این رباعی عاشقانه انجامیده است. تقریباً قافیه همه رباعیها ثابت و یکنواخت است و طرح رباعی، امکان هیچ نوآوری به مقلدین نداده است.
رخ بر رخ گل نهاده کین روی من است
سنبل به قفا فکنده کین موی من است
آویخته در نسیم، کین بوی من است
رنجیده ز کائنات کین خوی من است
(سالک قزوینی)
خورشید به شب گرفته کین روی من است
شب گرد قمر کشیده کین موی من است
عنبر به هوا فشانده کین بوی من است
عالم به جفا سوخته کین خوی من است
(واله داغستانی)
پرورده بنفشهای که این موی من است
آورده شمیم جان که این بوی من است
آراسته جنتی که این روی من است
افروخته دوزخی که این خوی من است
(مشتاق اصفهانی)
گل بر سر هم ریخته کین روی من است
صندل به گل آمیخته کین بوی من است
سنبل ز مه آویخته کین موی من است
صد فتنه بر انگیخته کین خوی من است
..
از گل بستهست دسته کین روی من است
شب بر رخ روز بسته کین موی من است
چون مه به فلک نشسته کین کوی من است
دل بر سر دل [شکسته] کین خوی من است
(آذر بیگدلی)