گر تیر رسد به استخوانم چو هدف
گردون ز شعف همیزند کف بر کف
افسوس که از بهر نشاط دگران
سیلیخور روزگار گشتیم چو دف
میرعینعلی جرفادقانی
شکوه شاعران از روزگار، تمامی ندارد. تقریباً اغلب هنرمندان ما از بخت خود گلایه داشتهاند که در دنیا به کام دل و راحت و آرامش نرسیدهاند. نقش اول این ناکامی را نیز گردون و فلک و چرخ و روزگار و دنیا و آسمان و بخت و تقدیر بازی میکند. از نظر ایشان، روزگار نه تنها هنرندان را به کام نمیرساند که ناکامی آنها را اسباب تفریح دیگران هم میکند. رنجهای یکی، مایه شادکامی دیگری میشود. همچون فریاد تلخ دف که موجب وجد شنوندگان میشود. البته واضح است که چنین شکوههایی، نمودار کل روند زندگی هنرمندان نیست و محصول اوقاتی است که مصایب و مسایل زندگی، آنها را در تنگنا قرار میدهد. اما هرچه هست، احساس نارضایتی آنها را از وضع موجود منتقل میکند و آن را به تصویری جاودانه بدل ميسازد.
میرعین علی جرفادقانی از شاعران گمنام دوره صفوی است که از او حدود 200 رباعی برجای مانده است. تنها تذکرهنویسی که از او یاد کرده، نصرآبادی است که گفته است: «میرعین علی از سادات حسینی جرفادقان است. سید پاک طینت درویشی بوده. در ترتیب رباعی، خیام و سحابی را در رشک دارد» (تذکره نصرآبادی، ج 1، 362). قضاوت نصرآبادی در مورد رباعیات او از جانبداری و همدلی خالی نیست و کنار هم گذاشتن نام خیام و سحابی، نشان میدهد که در قرن یازدهم هجری، این دو، مثل اعلای رباعیگویی به شمار میرفتند. گو اینکه سحابی کجا و خیام کجا. جایگاهی که خیام با کمتر از 100 رباعی خود در شعر جهان یافته قابل مقایسه با حدود 6500 رباعیی سحابی نیست که حتا در خود ایران هم هنوز به تمامی نشر نیافته است.
میرعین علی، در گلپایگان به دنیا آمده و ظاهراً از آن حدود، جایی نرفته و شعرش شهرتی پیدا نکرده است. وی رباعیسرایی متوسط است و رباعیاتش فاقد پرداخت مناسب و زبان شسته رفته و محکم است. اما در مضمون یابی همچون اغلب معاصران خود توفیق داشته است. تصویر سیلی خوردن دف و ایجاد نشاط در دیگران، تصویر ترکیبی مناسبی است و این رباعی را تا حدودی از میانمایگی نجات داده است. اصولاً مضمون سازی با آلات موسیقی یکی از شیوههای رایج تصویرسازی در شعر فارسی است و از رواج و رونق موسیقی در همه ادوار شعر فارسی در بین مردم این کهن دیار دارد و آنان که میخواهند بین ایرانیان و موسیقی فاصله بیندازند، زحمت بیهوده میبرند. باب پنجم مجموعه رباعیات نزهةالمجالس که به موضوع سماع اختصاص دارد، تا حدودی نمایانگر این گرایش شاعران به مضمونسازی با سازها است.
در بین رباعیات میرعین علی، رباعی زیبای زیر به چشم میخورد:
این چشم بجز گریه نباشد کارش
وین جسم بجز داغ نباشد یارش
ای آنکه ز منزلم نشان میپرسی
آغشته به خون است در و دیوارش
و بیگمان آن را از رباعیسرای مشهور دوره صفوی، مؤمن یزدی (متوفی ۱۰۱۸ ق) وام ستانده است:
ای باد صبا! ببوس خاک گذرش
وآن گاه ز محنتزدگان ده خبرش
دانی که نشان کوچه جانان چیست؟
آغشته به خون ماست دیوار و درش