راهی بنما که رهنما مردی نیست
صد راه و، به هیچ رهگذر گَردی نیست
با درد تو هیچ نسبتم نیست، ولی
بی نسبتی درد تو ، کم دردی نیست!
عرفی شیرازی
«درد داشتن» ویژگی انسانهایی است که شاخکهای احساسشان خوب کار میکند و در مواجهه با دیگران، و احساسات و گرفتاریهایشان، حس مسئولیت دارند. نه اینکه مدام در رنج و غم غوطه بخورند و لذت زندگی را بر خودشان حرام کنند. اما در قبال دیگران، بی تفاوت نیستند و از کوچه دلها که میگذرند، گامهایشان هوشیاری عجیبی دارد. «درد داشتن» در تعبیر شاعران فارسی، معادل انسان بودن است. و درد عشق، والاترین دردهاست؛ دردی که عیار انسانیت را بالا میبرد و به زندگی معنا میبخشد. در این قاموس، دردی بدتر از «درد بیدردی» نیست. و به تعبیر عرفی، جای آن است که آدمی، سرتاسر خویش را به دردی بفروشد.
عرفی شیرازی، یکی از نامآورترین شاعران دوره صفوی است و بعضی از ادبای آن دوره، او را «مخترع طرز تازه» نامیدهاند (مآثر رحیمی، ص 189). معنی این گفتار آن است که در تغییر سبک فارسی و پایهگذاری طرز هندی (یا اصفهانی) نقش تعیین کنندهای داشته است. خودش نیز بر تازگی روش شاعریاش وقوف داشت و در رباعیی گفته:
عرفی! سخن تو هست معیار زبان
ز آب نفـس تو سبـز، گلـزار بیان
طبع تو، متاع تازگی جمله خرید
پژمرده بود بهار زین پس چو خزان
عرفی در 963 ق در شیراز به دنیا آمد و در اوان جوانی شعر گفتن آغاز نهاد و در شهر خود به شاعری شهرت یافت. سنش به 30 سال نرسیده بود که شیراز را به قصد هند ترک کرد. در فتحپور هند با فیضی دکنی آشنا شد. فیضی او را به دربار اکبرشاه رهنمون شد و درآنجا کارش بالا گرفت و در مدت هفت سالی که در هند اقامت داشت، معروفترین شاعر ایرانی دربار اکبری بود. ديوان عرفي در زمان حيات خود شاعر، بسيار مورد توجه بود و طبق گفته بداؤني، در هيچ کوچه و بازار هند نبود که کتابفروشان ديوان عرفي و ثنايي مشهدي را نفروشند و ايرانيها و هنديها به تبرّک نخرند (منتخب التواریخ، ص 195). عرفی در سن 36 سالگی در لاهور درگذشت و ازو دیوانی بالغ بر 14 هزار بیت بجا مانده است که به نسبت دوران کوتاه حیاتش، رقم قابل توجهی محسوب میشود.
عرفي شاعري توانمند بود و بر توانمنديهاي خود وقوف داشت و همين امر، موجب نخوت و غرور او گشت و با نظرها و حرفهايش ديگران را آزرد. رفتار و گفتار او، موجب شد که تعدادي از شاعران و نويسندگان هندي و ايراني با او دشمن شوند و بدو نسبت الحاد و شرابخواري و قماربازي دهند و گويند که در دم مرگ نتوانسته است حرف شهادت را بر زبان براند. طعن و تعريض عرفي در حق شاعران متقدّم و متأخّر، بر معاصران او گران ميآمد و آن را نشانه بي ادبي شاعر ميدانستند و برخي پا را فراتر گذاشته و مرگ زودهنگام شاعر را به همين موضوع ربط دادهاند (تذکره میخانه، ص 222). فخرالزماني که به اشعار نظامي علاقه خاصي داشت، از برتري جويي عرفي نسبت به نظامي برآشفته و داستانهاي بيربطي در خصوص معذّب بودن عرفي در آن دنيا به واسطه اين بيادبي سر هم کرده است. شفايي اصفهاني (متوفي 1037 ق) در دو فقره از قصايد خود که در پاسخ عرفي گفته، او را به خاطر تعريض نسبت به شاعران قديم از قبيل کمال اسماعيل و ابوالفرج روني و انوري و خاقاني، به بدمستي و بي ادبي متهم ساخته است.
عرفی، شاعری غزلسراست. اما در زمان حیاتش، قصاید او بیشتر مورد توجه ادبا بود. تا آنجا که بارها جداگانه به چاپ رسیده و بر آن شرحهای متعددی نوشتهاند. از این قصاید، امروزه تنها یکی دو فقره ارزش ادبی دارد. در دیوان عرفی، حدود 400 رباعی گرد آمده و او را در شمار رباعیسرایان مطرح آن روزگار نمیتوان محسوب کرد. سه فقره از رباعیات او به ابوسعید ابوالخیر هم منسوب است:
گه کافر و زنّار پرستم خوانند
گه رند خراباتی و مستم خوانند
ای وای به روزگار مستوری من
گر زآنکه مرا چنان که هستم خوانند
..
ای پشت تو گرم کرده سنجاب و سمور
یکسان به مذاق تو چه شیرین و چه شور
از جانب عشق، بانگ در بانگ و تو کر
از جانب حُسن، عرض بر عرض و تو کور
..
ای عشق تو مایه جنون دل من
حُسن رخ تو ریخته خون دل من
من دانم و دل، درد وصالت چون است
کس را چه خبر ز اندرون دل من؟
وی در رباعیات خود به آوردن ردیفهای تازه گرایش داشت و از این رهگذر، تصویرهایی غریب آفریده که در رباعی فارسی تازگی دارد:
رخسار تو باغ را سراسیمه کند
بوی تو دماغ را سراسیمه کند
پروانه تو چو آید از شوق به رقس
صد شمع و چراغ را سراسیمه کند
..
عرفی! نفسم به دام غم حامله است
صبح طربم به شام غم حامله است
حملش ازلی آمد و زادن ابدی
بختم که به ازدحام غم حامله است
..
بازار عبادت ز ریا رنگین است
گلزار ریاضت ز صفا رنگین است
هنگامه عشق جاودان رنگین باد
کز خون شهیدان وفا رنگین است.
..
در دیده ز هجر خواب پژمرده شود
دل بی لبت از شراب پژمرده شود
بی روی تو چون گل از دم سرد خزان
از آه من، آفتـاب پژمـرده شود.
کليات عرفي، بارها در ايران و هند چاپ شده است. اولين چاپ آن به سال 1308 ق در بمبئي صورت گرفت و در ايران، آقاي جواهري وجدي پيش از همه به چاپ کليات عرفي پرداخت. اين چاپ مشتمل بر 8700 بيت از اشعار عرفي است و حدود 5500 بيت از اشعار او را در بر ندارد. چاپ کاملتري از اشعار عرفي در سال 1378 به اهتمام محمد ولي الحق انصاري در دو جلد توسط انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسيد که در بردارنده 14170 بيت شعر اعم از غزل، قصيده، قطعه، ترکيببند و ترجيعبند، مثنويات، رباعي و اشعار پراکنده است.