۱۶ مهر ۱۳۹۰ | ۵۵۴ | ۰

این مطلب در تاریخ شنبه, ۱۶ مهر,۱۳۹۰ در وبلاگ رضا نیکوکار ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

 سلام

این اولین غزلی بود که سال ها پیش  نذر امام رضا (ع) کردم.

میلادش مبارک :

 

 

زائری بارانی ام،آقا، به دادم می رسی؟

بی پناهم،خسته ام،تنها،به دادم می رسی؟

 

گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام

ضامن چشمان آهوها! به دادم می رسی؟

 

از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند

گنبد و گلدسته هایت را،به دادم می رسی؟

 

ماهی افتاده بر خاکم،لبالب تشنگی

پهنه ی آبی ترین دریا! به دادم  می رسی؟

 

ماه نورانی شب های سیاه عمر من !

ماه من،ای ماه من! آیا به دادم می رسی؟

 

من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام

هشتمین دردانه زهرا! به دادم می رسی؟

□□□

باز هم مشهد،مسافرها،هیاهوی حرم

یک نفر فریاد زد،آقا...به دادم می رسی؟

 

  **********************************

 

... باز از آن کوچه گذشتم

 

نزدیک غروب هیجان آور کوچه

من باز به شوق تو نشستم سر کوچه

 

گل های سر روسری ات مثل همیشه

زنبور عسل ریخته سرتاسر کوچه

 

از دوختن چشم قشنگت به زمین است

نقشی که چنین حک شده در باور کوچه

 

اینگونه نگین در همه ی عمر ندیدم

اینقدر برازنده بر انگشتر کوچه

 

«گل در برو می در کف و معشوق ...» خدایا

من مست غزلخوانی سکرآور کوچه

 

لب تر کن تا ور بکشد پاشنه اش را

بی واهمه یکبار دگر قیصر کوچه

من کشته ی این عشقم و باید بگذارند

فردای جهان نام مرا برسر کوچه

 

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.