چند سال پیش وقتی که
تیم ملی فوتبال به جام جهانی راه یافته بود، یکی از مراکز فرهنگی مدیریت ورزشی ،
ترانه ای را به عنوان سرود رسمی ایران در جام جهانی تهیه کرد که به علت کاستی های
فراوان آن سرود در وزن و قافیه و غلط های
بارز زبانی و معنایی ، بسیاری از اهل سخن زبان به انتقاد و اعتراض گشودند.
مسئولانی که چنین اثر پر از کاستی را تهیه کرده
بودند ، با خوشحالی و افتخار ، می گفتند که توانسته اند از ترانه سرایی که اغلب
برای خوانندگان خارج از کشور کار می کند ، ترانه ای برای تیم ملی بگیرند و طبیعی
است که باید دستمزدی گزاف به ایشان بپردازند.
این شیوه چندی است که
در میان برخی مدیران فرهنگی رایج شده ، که بر سر جلب همکاری کسانی که دل شان برای
آن سوی مرزها می تپد ، یا عمدۀ فعالیت و شهرت شان به خاطر تولید آثار نازل و مبتذل
است ، باهم رقابت می کنند.
در نگاه این گونه
مدیران، ایجاد جاذبه برای جلب نظر مخاطبان پرشمار ، تنها با تن دادن به ابتذال و
استفاده از هیاهو و حاشیه های مربوط به فعالان بازار آثار نازل و سطحی میسر می
شود.
هر یک از ایشان که
بتواند نظر یکی از فعالان بازار آثار مبتذل و ضد فرهنگی را برای همکاری جلب کند ،
تصور می کند که توفیق بزرگی نصیبش شده و با این ترفند، از شهرت و حواشی و غوغای آن
بازار مکارۀ ابتذال به نفع دستگاه تحت مدیریت خود بهره برده است.
در این میان ، بازی
شگفت و بی معنای ممنوعیت نام ها و مجاز و
غیرمجاز کردن آثار، نیز بیش از آن که برای کسی محدودیتی ایجاد کند، بخش از همان
غوغای خبرسازی و حاشیه پردازی است که در نهایت ، نام های ممنوع را بر سر زبان ها
می اندازد تا نرخ دستمزدها را بالا ببرد و برای دلالان دستگاه های فرهنگی مجالی
فراخ تر ایجاد کند تا از ریزه های این خوان گسترده ، بهره ای ببرند.
فرهنگ و هنر دیرسال
ایران، آن قدر پربرگ و بار است و آن قدر گنجینه های ناشناخته دارد که برای ایجاد
جاذبه ، هیچ نیازی به ابتذال و هیاهو نیست ؛ بلکه آنچه ضروری است ، شناخت امکانات
و قابلیت های فرهنگ ملی و دینی مردم ایران و آشنایی با گنجینۀ بی پایان هنر و
هنرمندان این سرزمین است.
افزون براین ها ،
اهلیت و تخصص کسانی که در حوزه های فرهنگی و هنری تصمیم گیرنده اند، مانع گرایش آن
ها به راه حل های دم دستی و تبعیت از موج های هیاهو و ابتذال خواهد بود ، روش هایی
زود بازده و چمشگیر ، اما بدون تأثیر پایدار و بدون پشتوانه ای از مبانی فرهنگ و
هنر و اندیشۀ این سرزمینی که خاکش سرچشمۀ هنر است.