حتی اگر نباشی می آفرینمت...
می خواهمت چنان که شب ِ خسته خواب را
می جویمت چنان که لب ِ تشنه آب را
محو توأم چنان که ستاره به چشم ِ صبح
یا شبنم ِ سپیده دمان
آفتاب را
بی تابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره
تاب را
بایسته ای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال ِ پریدن عقاب ر ا
حتی اگر نباشی می آفرینمت
چونان که التهاب بیابان
سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر
ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی
جواب را
زنده یاد دکتر قیصر امین پور
غزل حماسی
شعر عاشقانه عرصه طرح نیاز عاشق و و صف ناز معشوق است. آن گاه
که سخن از نیاز است، طبیعتاً زبان شاعر به لحنی عاطفی گرایش می یابد و به هنگام
جست و جوی معشوق و وصف و ستایش زیبائی ها و رفتار دل انگیز او زبان می تواند چاشنی حماسه یابد تا معشوق
باشکوه و حتی دیریاب جلوه کند؛ این نوع بیان همان تغزل حماسی را رقم می زند که در
آثار شاعران دیروز و امروز فراوان به چشم
می آید.
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست ( مولوی)
تو از تمام دهان های
شهر می خوانی
صدا یکی ست اگر حنجره
هزار و یکی ست
به وقت خواندن تو، هر
ستاره چشمی بود
که در سماع، تو را
عارفانه می نگریست
تو خون گرم منی، ای
صدای جاری دوست !
من از تو زنده ام، ای
رود پر ترانه ! مایست
به ذره ذره ی من
انعکاس می یابی
که در تسلسل خود ، تا
همیشه خواهی زیست ( منزوی)
یکی از شگردهای بیانی در غزل حماسی «آرکائیسم» است یعنی گرایش
به کهنه سرایی و بهره گیری از زبان حماسی قدیم. در این شعر با استفاده از این روش، توانسته است بخوبی عطش
عاشقی و التهاب برای رسیدن به معشوق را وصف
کند.
برخی از نمونه های بهره گیری از آرکائیسم:
-
کاربرد انواع «
را» در پایان شعر که کلام را با هجای بلند
ودر اوج همراه با طنینی حماسی به پایان می برد.
-
کاربرد انواع «
را» که امروزه غیر قابل کاربرد است:
محو توأم چنان که ستاره به چشم ِ صبح
یا شبنم ِ سپیده دمان
آفتاب را ( را ، فک اضافه)
ای خواهشی که خواستنی تر
ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی
جواب را ( را، حرف اضافه)
-
کاربرد برخی واژگان کهن که امروزه متروک یا کم
کاربرد شده اند:
بایسته:
بایسته ای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال ِ پریدن عقاب ر ا
چونان :
حتی اگر نباشی می آفرینمت
چونان که التهاب بیابان
سراب را
-
کاربرد سکت وزنی -که ملاحت و دلنشینی خاص به
زبان می بخشد – به این شرط که دلالت هنری داشته باشد یعنی به
کمک مضمون بیاید و پیام را از طریق حس موسیقائی منتقل کند. سکت در این بیت، به
تأکید در کلام شدت می بخشد و فاصله میان داشتن و نداشتن را مشهود می سازد:
حتی اگر نباشی می آفرینمت
چونان که التهاب بیابان
سراب را
نکته پایانی و قابل ذکر در باره شعر، این است که با وجود کاربرد
شگرد آرکائیسم، شاعر برای رعایت اصل صمیمیت در زبان و فاصله نیفتادن شعر با زبان
معاصر تدبیراتی اندیشیده است از جمله این که،
-
هرچند شعررا
با فعل تمام نکرده، اما قانون «دستورمندی زبان» حتی الامکان را رعایت کرده
است.
-
از کاربرد آرایه های بی مصرف- مثل برخی جناس ها-
که خالی از دلالت هنری اند، پرهیز کرده است؛ هرچند راه ورود آرایه های مناسب را بر
شعر نبسته است مثل تناظر موسیقایی که
موازنه را رقم زده ست:
می خواهمت چنان که شب ِ خسته خواب را
می جویمت چنان که لب ِ تشنه آب را
یا موقوف المعانی کردن ( پیوستگی دستوری و معنایی
) ابیات که لازمه این شعر است و نوعی
دلالت هنری به همراه دارد:
محو توأم چنان که ستاره به چشم ِ صبح
یا شبنم ِ سپیده دمان
آفتاب را
بی تابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره
تاب را
بایسته ای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال ِ پریدن عقاب ر ا