از همین خیابان‌ها...

13 مهر 1389 | 316 | 0

این مطلب در تاریخ ﺳﻪشنبه, 13 مهر,1389 در وبلاگ امید مهدی نژاد ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

 

 

پاره‌پاره می‌کوچد آسمان از این وادی

تا مگر بیاساید در هوای آبادی

کوچه‌ها چراغان است شهر نورباران است

پس کجاست آزادی؟ کو، کجاست پس شادی؟

فال نحس می‌بارد از بروج خورشیدی

لهجه عزا دارد ماه‌های میلادی

قوطی معماها مثل طبل توخالی

جملگی پریزادان گرم آدمیزادی

آن مچاله مجنون بود کنج کوچه کز کرده

این سلیطه شیرین است پشت دخل قنادی

جفت و جور خواهد شد کار کوهکن‌ها نیز

این هم عاقبت فرهاد در لباس دامادی

آی مادر تاریخ! دست‌خوش، خدا قوت

جامه عمل پوشید وعده‌ای که می‌دادی:

راز و رمز و زشت و خوب مثل واقعیت پوچ

معجزات عقل‌آشوب مثل روز و شب عادی

*

ناامید شیطان است من ز پا نمی‌افتم

واحه واحه می‌گردم در حصار این وادی

عقده بر زبان، در دل، مثل موج بی‌ساحل

سر به سنگ می‌کوبم سنگ‌های فولادی

با امید می‌گردم شاید از قضا وا شد

از همین خیابان‌ها کوچه‌ای به آزادی

 

سحرگاه اول مهر

 

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.