و از هر دری که بگویم
می رسم به غزل
که دوست داشتنی ترین است
.
.
کنار بوته ی اسفند و بادهای بهار
چقدر بوی خوشی داشت شنبه های قرار
چقدر در نظرم بی دلیل زیبا بود
حضور شاپرکی لا به لای بوته ی خار
چقدر در نظرم شاد بود و ثروتمند
میان مردم ده، کودک دوچرخه سوار
هنوز نام تو می بارد از دهان کویر
از آن شبی که صدایت زدم در آب انبار
مرا به سادگیِ آبیِ کجا می برد؟
نقوش هندسی یک گلیم حاشیه دار
کجاست روشنی آن چراغ بغدادی
که می رساندم از آن شام بی ستاره به یار
*
چه مانده است از آن روزهای دار و درخت
به غیر سفره ی پاییز و طعم ربّ انار
#اعظم_سعادتمند
#کتاب_لیلی_آذر
#انتشارات_شهرستان_ادب
https://t.me/azamsaadatmand
@Azamsaadatmand