
صدای پای غریبه، صدای پایی که
«کشیده است مرا باز هم به جایی که»۱
هوا گرفته و تاریک مادرم تنها
کسی نبود به جز کوچه، کوچه هایی که
به عرض شانه ی یک مرد جنگجو سد شد
و بگذریم از آن روز و ماجرایی که...
به روی صورت مهتاب جای پنجه ی گرگ
حقیقت است نه رویا، به آن خدایی که...
پس از سه ماه مصیبت شبانه پر زد و رفت
و مستجاب شد آخر همان دعایی که...
۱. سید حمیذ رضا برقعی : کشیده شعر مرا باز هم به جایی که