غیرت ماست که درسینه ی کارون جاری ست

۲۷ آذر ۱۳۹۲ | ۲۶۲ | ۰

این مطلب در تاریخ چهارشنبه, ۲۷ آذر,۱۳۹۲ در وبلاگ مرتضی حیدری آل کثیر ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

به نام خدا


دیگر از آنهمه اندیشه ی پرواز یمان 

نیست ، غیر از دوسه تا چلچله همباز یمان


ابر، همسایه ی این باغچه خواهد شد اگر

به تبر برنخورد حس ّ سرافراز یمان


شب سردی ست ،کسی فکر ِ ده ِ پایین نیست

مگر ای عشق! تو با شعله بیاغازیمان


گرچه صد بادیه از اسب هوس افتادیم

کاش ای وسوسه از اصل نیندازیمان


کشتزار عطش و لاله و تاکیم از بس

ابر گریان شده بر خاطر ناراضیمان


غیرت ماست که در سینه ی کارون جاری ست

وای اگر خشک شود این رگ ِ اهواز یمان


گفتم از عشق بگویم عطش امّا نگذاشت

مده ای شعر! در این فاصله ها باز یمان


شب یلداست، به گیسوی غزل چنگ بزن!

غزلی باز کن از حافظ شیراز یمان


یا علی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.