شب را به یاد مرگ صدها برگ می پوشم

۰۸ اسفند ۱۳۹۱ | ۳۲۹ | ۰

این مطلب در تاریخ ﺳﻪشنبه, ۰۸ اسفند,۱۳۹۱ در وبلاگ مرتضی حیدری آل کثیر ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

به نام خدا




عریانی بازوی پاییز است آغوشم

شب را به یاد مرگ صدها برگ می پوشم


گاهی صدایم را به یمن شعر می بلعم

گاهی سکوتم را به پاس عشق می نوشم


از اینکه با پای خیابان می روم تا اوج

بگذار صدها پله بگذارند،بر دوشم


یک پلک از چشمت برای خلوتم کافیست

تافکرهای مرده برخیزند از هوشم


مردم نمی گویند اما من حواسم هست
با زخمهایم چون پلنگی خسته می جوشم


از دور می آیی ّ و معلوم است سوزانی

از دور می بینی ّو روشن نیست،خاموشم


یا علی!




امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.