قدمی سوی سپاه و قدمی سمت حرم...

۱۹ آبان ۱۳۹۲ | ۲۸۲ | ۰

این مطلب در تاریخ یکشنبه, ۱۹ آبان,۱۳۹۲ در وبلاگ سید محمد مهدی شفیعی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

بسم الله

دو رباعی و یک غزل عاشورایی

 

۱

هم یکسره می به جام ها می ریزند

هم شیرینی به کام ها می ریزند

این قوم به احترام مهمان هاشان

سنگ از سر پشت بام ها می ریزند

 

۲

برگرد که ماهپاره ای هست هنوز

ای عشق! بمان ستاره ای هست هنوز

هرچند سپاهت همه افتاده به خاک

جنگاور شیرخواره ای هست هنوز

 

 

  و اما غزلی که داغ است و داغدار :

 

ناله ات در نفس باد، مکرّر گم شد

گریه ی تو وسط خنده ی لشکر گم شد

سوره ای بود سپاهم که تلاوت کردم

آیه ای پشت سر آیه ی دیگر گم شد

ماند از سوره فقط آیه ی ((بسم الله)) اش

آه کوتاهترین آیه هم آخر گم شد

دور خوردی می شش ماهه من دست به دست

دست من تا که رسیدی می و ساغر گم شد

دست من منبر فریاد غم انگیزت بود

آه! یکمرتبه در خون تو منبر گم شد

زوزه ی تیر سه شعبه همه را ساکت کرد

لحظه ای بعد صدای علی اصغر گم شد

قدمی سوی سپاه و قدمی سمت حرم

از خجالت پدر پیر تو سردرگم شد

#

کاش اجزای تو در قبر تو کامل باشند

گرچه گویند که در عصر دهم سر گم شد...

 

۱۸/۸/۹۲

 

 

 

از نقد و نظر دوستان استقبال خواهم کرد.

یا علی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.