تقدیم به غواصان حماسه غربت
رباعی
ازچنبر نفس،رسته بودند آنها
بت ها،همه را شکسته بودند آنها
پرواز شدند و پرگشودند به عرش
هرچند که دست بسته بودند آنها
****
ترانه
ازشب تیره گذشتین
شب بی روزن خسته
به ستاره پرکشیدین
با پرو بال شکسته
****
نفس سپیده بودین
روشنی مرامتون بود
سکه عشق و حماسه
اون روزا به نامتون بود
****
دنیا اون شب یه پرنده
دنیا اون شب چه جون بود
دلتون پنجره ای که
روبه سمت آسمون بود
****
شب فجر عاشقی ها
شب غربت شما بود
فاصله تو عرض اروند
رفتن ازخود به خدا بود
****
دستای بسته نتونس
سد پرواز شماشه
جزخدا کسی محاله
محرم راز شما شه
****
حالااز اون طرف شب
حالااز خونه خورشید
بازم این پرچمو دارین
روی قله ها می بینید
****
اگه ما قله نشینیم
اگه سربلند خاکیم
واسه اینه که هنوزم
آشنای اون پلاکیم