شوق حضور
پس از آن وقفه كه افتاد به گلچيني ها
آسمان مينگرد باز به پاييني ها
سينهها باز گرفته است هواي شب قدر
چه كسي گفت زمين مانده و نفريني ها؟
ياد بادا شب پرواز پرستونفسان
از افق تا به افق شهپر شاهيني ها
همتي بدرقه راه كن اي شوق حضور
تا سبك پر بكشيم از دل سنگيني ها
آسمانا پس از اين هم به خدا خواهي ديد
بال در بال پرستويي «آويني ها»