تقدیم به:
شاهد کوچه های غربت و درد...
**
مصرع اولی ، قلم بردار! اولین قافیه است، تن بنویس
می شود وزن را کمی پر ضرب ، تن تتن کن دوباره تن بنویس
صبر کن تا مخاطبت برسد، محتوا را مرور کن در خود
بشکن اسلوب این قوافی را شده حتی به عمد ، تن بنویس
آنقدر تن بخوان و تن بنویس تا بفهمی که حرف از روضه است
کم کم احساس غصه خواهی کرد باز هم تن بخوان و تن بنویس
بنویس و بخوان و پاره کن و بنویس و بخوان و باز از نو
پاره کن تا که باز بنویسی ولی اینبار پاره تن بنویس
پاره تن ، پاره ی تنی را که لخته لخته جگر به قافیه برد
روضه ات را شروع کن ، تن را مترادف کن و بدن بنویس
بدنی را ببر به گودال و بدنی را میان یک تابوت
بدنی را کفن پر از تیر و بدنی نیز بی کفن بنویس
بنویس از زنی که می بیند تشتی از خون برایش آوردند
بنویس از جگر بخوان از سر ، روضه را از زبان زن بنویس
بنویس آنچنان که باید گفت ؛ روضه یعنی همین که می بینی
غربتی تکه تکه روی زمین ، تو حُسینش بخوان ، حسن بنویس
مصرع آخری! قلم بردار وزن این روضه را ولی پرضرب
این صدا مال سمّ مرکبهاست ، تن تتن تن ...دوباره تن بنویس.
******************