أیها الغریب

16 فروردین 1397 | 393 | 0

این مطلب در تاریخ پنجشنبه, 16 فروردین,1397 در وبلاگ يوسف رحيمي ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

خورشید سر زد از سحرت أیها الرئوف
از سمت چشم‌های ترت أیها الرئوف
 
تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی
باران گرفت دور و برت أیها الرئوف
 
جاری‌ست چشمه چشمه قدم‌گاه تو هنوز
جنت شده‌ست رهگذرت أیها الرئوف
 
تو آفتاب رأفتی و کوچه‌کوچه شهر
در سایه‌سار بال و پرت أیها الرئوف
 
با این همه، غریبِ غریبان عالمی
داغی نشسته بر جگرت أیها الرئوف
 
از کوچه‌های غربت شهر آمدی ولی
داری عبا به‌روی سرت أیها الرئوف
 
شکر خدا جواد تو آمد ولی هنوز
بارانی است چشم ترت أیها الرئوف
 
یک عمر خواندی از غم آقای تشنه‌لب
با اشک‌های شعله‌ورت أیها الرئوف
 
در قتلگاه، لحظهٔ آخر چه می‌کشید؟
جد ز تو غریب‌ترت أیها الغریب!

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.