أین الحبیب؟

17 فروردین 1397 | 307 | 0

این مطلب در تاریخ جمعه, 17 فروردین,1397 در وبلاگ يوسف رحيمي ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

دست در دستِ باد می‌ریزد
به روی شانه گیسوان سپید
موج در موج می‌تراود نور
از دو چشمش، دو چشمۀ خورشید

همدم روزگار دلتنگی
آشنای قدیمی مولا
دل او از ازل گره خورده
به سر زلف سیدالشهدا

ساحل چشم‌های بارانی‌ست
با نگاهی صمیمی و مأنوس
مثل عباس، کاشف الکرب است
چشم‌هایش شبیه اقیانوس

وسعت دشت نینوا آن شب
گرمِ نجوای عاشقانۀ او
پیر روشن‌دل سپاه حسین
بیرق کربلا به شانۀ او

موعد جان فشاندنی شیرین
تشنۀ کوثر شهادت بود
می‌خروشید و دشت حیران از
آن همه شوکت و شهامت بود

سنگ‌ها گرم سجده‌ای خونین
بین محراب سرخ ابرویش
زخم تیر و جراحت شمشیر
لاله لاله دمیده بر رویش...

لحظه‌ای بعد ناگهان دیدند
پیش چشمانِ سرخِ عاشورا
دست در دست کوفیان می‌گشت
سرِ خونین سیدالقُرّا

مُحرم حج کربلا آن روز
تا که کامل کند طوافش را
با سرش هفت مرتبه چرخید
قبله‌اش، کعبه‌اش، مطافش را

از لبِ تشنۀ امام غریب
داشت أمن یجیب می‌بارید
می‌شکست و از عمق چشمانش
آه! «أین الحبیب» می‌بارید

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.