شب آخر

18 فروردین 1397 | 362 | 0

این مطلب در تاریخ شنبه, 18 فروردین,1397 در وبلاگ يوسف رحيمي ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر
حرف سفر و داغ مکرر، شب آخر

اشکی که شده نذر غم فاطمه سی‌سال
انگار شده چندبرابر شب آخر

انگار همین چند شب پیش شبانه...
آمد چه به روز دل حیدر شب آخر

حالا شب وصل است ولی با سر خونین
شرمنده نمانده‌ست ز همسر شب آخر

با اشک غریبانۀ خود گفت سخن‌ها
از بی‌کسی آل پیمبر شب آخر

از کرب‌و‌بلا گفت و حکایات غریبش
از داغ برادر به برادر، شب آخر

گویا خبر آورده نسیم از دل صحرا
پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.