نبینم خدایا که پرچم بسوزد
خدایا خدایا نبینم بسوزد
سپیدش شکوفه است و سبزش بهاران
چرا باید این دشت مریم بسوزد
نزن تیشه بر ریشه ی حق مبادا
که خشک و تر باغ با هم بسوزد
بلند است این آتش از قعر گوری
که از شعله اش جمعه و شنبه سوزد!
محرّم کجایی که هر فتنه ای هست
به هُرم عبور تو از دم بسوزد
شهیدان کفن پوش این سرخ و سبزند
نبینم خدایا که پرچم بسوزد
زهرا سپه کار