زن اتوبوسی

۰۸ آذر ۱۳۹۷ | ۳۰۱ | ۰

این مطلب در تاریخ پنجشنبه, ۰۸ آذر,۱۳۹۷ در وبلاگ اعظم سعادتمند ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

صدای هایده پیچیده است در اتوبوسی
که می کند دل از این شهر نیمه آبی طوسی
که می برد زن آوازه خوان در به دری را
به جستجوی صدایی به هر عزا و عروسی
زنی که می رود از خانه بی اجازه ببارد
رها..رها شده از جمع رنجهای خصوصی
که پرسشان مرا می برد مگر برساند
به پاسخان مقدس..به ایزدان گنوسی
که می برد دل و دین مرا به ورطه ی آتش
برای رقص به دربار یک خدای مجوسی
و می برد غم مرموز ریشه های تنم را
به دستهای شفابخش یک گیاه ونوسی
وداع می کند این گل که در حضور تو سرخ است
در انتظار که او را به احترام ببوسی
دل از تو می کنم ای شهر نفت خیز کویری
که آتش است که باد است این زن اتوبوسی
#اعظم_سعادتمند
@azamsaadatmand

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.