که روح می وزد از باغهای فروردین

۱۳ تیر ۱۳۹۷ | ۲۷۱ | ۰

این مطلب در تاریخ چهارشنبه, ۱۳ تیر,۱۳۹۷ در وبلاگ اعظم سعادتمند ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

"ای درد توام درمان در بستر ناکامی
وی یاد توام مونس در گوشۀ تنهایی..."

خیلی چیزها در این دو سال رفت و آمد به دانشگاه ادیان آموختم
از نشستن بر نیمکتهایش و گنجشکان روییده بر درختان دی ماهش..


دانشگاه ادیان را دوست داشتم و از اینکه از سر اتفاق دانشجوی تصوف و عرفان اسلامی شدم خوشحالم
و به همین بهانه غزلی برای "نجم الدین کبری" عارف شهید حملۀ مغول..


برو به خطّۀ خوارزم نزد نجم الدین
ببوس خاک درش را و با ادب بنشین
بگو که از دل این سنگ آدمی بتراش
به صورتی که خدایت کند تو را تحسین
در آور از دل این خاک مردۀ تاریک
نه یک سبوی سفالین که خمره ای زرین
به راه خود برو حتی اگر خبر برسد
نشسته اند مغولها، قشون قشون به کمین
تن از بهار مپوشان تو ای جوانی من!
که روح می وزد از باغهای فروردین
بگیر نقشۀ خوارزم را و راهی شو
به انتظار تو در را گشوده نجم الدین
#اعظم_سعادتمند

پ ن:و آنچه تمام نمی شود عشق است...

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.