کسی نگفته که طاقت بیار و حوصله کن
بیا برای من از هر چه خواستی گله کن
تو در اِزای دلت جان بخواه -آری- جان
من اهل چانه زدن نیستم ، معامله کن
در آزمونِ خزان، برگ سرشکسته تر است
کم التفات بر این برگه های باطله کن
بگیر بر خودت آسان و پیش چشم جهان
بچرخ و دست بزن ، پابکوب و هلهله کن
از آشیانه اگر خسته ای و میخواهی
به کوچ ، تن بدهی اقتدا به چلچله کن
علاجِ فاصله ، وصل است ، بی بهانه مرا
بگیر تنگ در آغوش و ختمِ غائله کن
خزانِ 98
ح.حامدی