روزنامه های تازه و قدیمی را
از زیر دست شیشه پاک کن ها می خوانم
به همهی شماره تلفنها زنگ می زنم
و بادها را می تکانم
با کاغذهای شعرم موشک می سازم
و هر یک را به سرزمینی پرتاب می کنم
شاید انفجار کلمه ای در دهانت
گزارش غمگین خبرنگاری شود...
سکّه ام از رونق افتاده است بازاری ندارم
پیش چشمت آن پر کاهم که مقداری ندارم
مایه ی لبخندهای دوستان و دشمنانم
از چه می ترسی؟ منِ دیوانه آزاری ندارم
هرکه می آید درختی را به آتش می کشاند
مثل باغی در زمستانم که دیواری ندارم
مثل سربازی بدون دست و شمشیرم که دیگر
قدرت جنگاوری در هیچ پیکاری ندارم
مینویسم دوستت دارم بخواهی یا نخواهی
مینویسی با تو و این حرف ها کاری ندارم
و یک خبر:
نمایشگاه آثار تصویر سازی دوست شاعرم مهرانه جندقی
۱۲ تا ۲۲ اردیبهشت ماه
قم ـ خیابان صفاییه ـ نگارستان اشراق