با دیدن تو اشک ملک بی اراده بود

23 اردیبهشت 1392 | 699 | 2

این مطلب در تاریخ دوشنبه, 23 اردیبهشت,1392 در وبلاگ يوسف رحيمي ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود

دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود

 

آن ناخن شکسته و آن کاروان سرا

توهین به ساحت تو برایش چه ساده بود

 

بارانی ست از غم تو چشم سامرا

با دیدن تو اشک ملک بی اراده بود

 

وقتی که آسمان ز غمت سینه چاک شد

دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود

 

زهر ستم چه با جگر پاره پاره کرد

دیگر نفس ... نفس ... به شماره فتاده بود

 

شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت

هر چند دل ، شکسته از آن بزم باده بود

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

سید مهدی ابوالقاسمی
26 اردیبهشت 1392 07:34 ب.ظ
سلام
مطلع خوبی داشت ...میشد بهتر ادامه پیدا کنه...ضمن اینکه توی مصرع دوم هیچ لزومی در استفاده از واژه ی "پایت" بنده نمیبینم....شاید شاعر برای پر کردن وزن این واژه رو استفاده کرده...البته اگر فلسفه ای پشت این "پایت" نباشه.....
فکر میکنم در دو بیت بعد از لحاظ کیفی نزول کرده این غزل و حرف خاص و تازه ای برای گفتن نداره ....
آن ناخن شکسته و آن کاروان سرا

توهین به ساحت تو برایش چه ساده بود



بارانی ست از غم تو چشم سامرا

با دیدن تو اشک ملک بی اراده بود
-----------------------------------------------------------------

وقتی که اسمان ز غمت سینه چاک شد
دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود

خیلی ایده ی تکراری ای هست.....و فک میکنم توی اشعار دیگر خیلی از این نوع تعابیر دیدهشده

بیت ما قبل آخر خیلی بهتر شده ...و حس خوبی داره ...دیگر نفس ...نفس...و خواننده رو با این نفس نفس زدن همراه میکنه
مقطع هم به نسبت خوب بود

يوسف رحيمي
28 اردیبهشت 1392 08:46 ق.ظ
سلام و عرض ادب
ضمن تشکر از دوست گرامي، جناب آقاي ابوالقاسمي، در اينجا بخشي از شعر نمايش داده مي شود (نمي دانم چرا) براي تکميل نقدتان به وبلاگ کاروان دل مراجعه فرمائيد.

التماس دعا

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.