محمد
قهرمان ،در جلسات نمی خواهم بگویم خصوصی،چون همه جلساتی که چه در خانه اش و چه جای
دیگربرگزار می شد وحضور داشت ،اهل شعر برای حضور نه دچارمحدودیت بودند ونه خط کشی ،بله میگفتم،در این جلسات محال بود
به بهانه ای، یاد و خاطره ای از دو دوستش "ممدرضا"و"می تی"نکند،بله
با همین تلفظ که گفتم"محمدرضا"و"مهدی"را یاد میکرد. به قول
خودش از کودکی آدم دیرجوش و گوشه گیری بود و دوستانش در هر سال تحصیلی از دوسه نفر
بیشتر نبودند ودر همان دوران تحصیل یعنی مهرماه سال 1326 که در دبیرستان شاهرضای
مشهد مشغول تحصیل می شود با یکی از این دو دوست یعنی"مهدی"یا بهتر
بگویم"می تی"که از او بعنوان بهترین دوست زندگیش یاد میکند آشنا می شود.دوست
دیگرش"محمد رضا"یا این راهم بهتر بگویم"ممدرضا"که به تلفظ
خودش نزدیکتر باشد،همان بزرگی است که به تواتر از او شنیده ایم که گفته است:
دانشکده ادبیات واقعی خراسان منزل محمد قهرمان و
انجمن ادبی او در منزلش به حق زندهترین و پویاترین دانشکده ادبیات در خطه خراسان
است،بله "می تی"همان مهدی اخوان ثالث و"ممدرضا "نیز دکتر محمد
رضا شفیعی کدکنی است
محمد
قهرمان از آخرین حلقه های شاعران بزرگ خراسان است که در 100 سال اخیر ظهور کردهاند.
قبل از ایشان بزرگانی چون مهدی اخوان ثالث ،ذبیحالله صاحبکار، احمد کمالپور و
غلامرضا قدسی بودند که به رحمت حق پیوستند و میتوان گفت که درکنار دکتر محمد رضا
شفیعی کدکنی که سایه پرمهرش مستدام باد، محمد قهرمان آخرین حلقه از جمع بزرگان
صاحب سبک در شعر خراسان بود.
یکی
از نقاط مشترک این سه یار دبستانی ،جمع شدن دوخصیصه ادبی که به ندرت در یک شخص جمع
می شود درآنهاست،هرسه در طول زندگیشان شاعر مدام بوده اند و در اوج و در کنار این،
هرسه اهل تحقیق و پژوهش های طاقت فرسا در حوزه شعر
انجمن
ادبی او که بیش از نیم قرن هر هفته سهشنبهها در منزل قهرمان برگزار میکرد به حق
زندهترین و پویاترین دانشکده ادبیات در خطه خراسان است و آن سخن دکتر محمدرضا
شفیعی کدکنی نشاندهنده تأثیر قهرمان در فضای ادبی خراسان و تأثیر شگرف او بر
تربیت شاعران معاصر و پیشرفت شعر و زبان فارسی در خراسان و در گستره ایران است،به
گونه ای که کمتر شاعری را می توان در خراسان دردهه های اخیر سراغ گرفت که مطرح شده
باشد و به نحوی با قهرمان و انجمن هایی که اومحورش بود مرتبط نبوده باشد
قهرمان
،غزلسرایی بزرگ و پژوهشگری سخت کوش بود ودر کنار این دو باید به دست توانای او
دربومی سرایی نیز اشاره کرد،قهرمان در رابطه با تاریخچه بومی سرایی اش می
گوید"از سال 1324 گاهی به تفنن غزلی به لهجه تربتی می سرودم،غزلی را که در
سال 1327 سروده بودم برای ملک الشعرا بهارخواندم و بسیار مورد تشویق ایشان قرار
گرفتم و تشویق ایشان بسیار تاثیر داشت دراهتمام من در سرودن شعر محلی وتا کنون به
لهجه تربتی،قصیده،غزل،رباعی،ترکیب بند،ترجیع بند،مثنوی،قطعه و دو افسانه بلند
روستایی با استفاده از اوزانی که در ترانه ها و متل ها بکار می رود،ساخته ام