همچنان تا دیرگاه شب
طعم باران باش.
از پس این شعر تنها من
از پس این بوسه تنها تو...
::
و غمگین که باشی
جهان با دری بسته فرقی ندارد.
::
هر صبح پنجره
هر صبح آفتاب
عطر تو باز در کلماتم چه میکند؟
::
هر روز بیشتر
در باور منی
در ذهن من
نسیم تو هر لحظه حاضر است.
::
حرفهایت
اهتزاز نسیم است
در شب شرجی من.
::
دنیا
از ویرگول و نقطه و این چیزها پُر است
از حرفهای قطعی
از متنهای قفل
من تشنه شگفتترین حرف عالمم.
::
در نفسهایم
بیقراری میکند پروانه و باران
من هنوز از طعم لبهای تو مبهوتم.
::
و علیرغم این جلوههای مکرر
عشق ای عشق!
در رگم مثل باران
تازگی کن.
::
تو میآیی
خدایی میکند باران.
::
پر از نجوا
پر از بوسه
لبان تو، لبان تو، لبان تو...
::
دستهایم کرختند
شور اردیبهشتی بیاور.