سالیانی است که مدرسه ها ، یعنی مراکز آموزش و تربیت نسل آینده به عنوان هایی گوناگون ، نامیده می شوند؛ دولتی ، خصوصی،غیرانتفاعی ، هیئت امنایی ، نمونه ، فرزانگان ، فرهنگ ، انرژی اتمی، سما، سمپاد و از این قبیل.
معنای این عناوین هرچه که باشد نشان از آن دارد که دولت ،می خواهد هزینۀ تعلیم و تربیت را از والدین بگیرد و برای کسانی که نمی توانند این هزینه را بپردازند هر روز شرایط دشوار تر می شود.
مدرسه ها به بهانۀ کم شدن آمار دانش آموزان منحل می شود و کلاس های پرجمعیت یک مدرسه ، دانش آموزان چندین مدرسۀ دیگر را در خود می گنجاند ، به نحوی که هم اکنون در هر کلاس درس بین 35 تا 45 دانش آموز در کنار هم می نشینند و علم و ادب و فرهنگ و اخلاق می آموزند.
نه این که تصور شود این شرایط فقط در مدارس دولتی و بدون شهریه است، حتی در مدارس خاص و غیر انتفاعی نیز اغلب به خاطر صرفۀ اقتصادی ، هرکلاس در حدود 30 دانش آموز دارد.
من از اقتصاد چیزی نمی دانم ، و مثلا متوجه نمی شوم که این همه بانک های رنگارنگ با ساختمان های گران قیمت ، این همه مرکز خرید و تجارت ، این همه برج های تجاری و اداری ، چه نقشی در اقتصاد دارد؟
اما این را می دانم که صرفه جویی در هزینه های تعلیم و تربیت، به هر دلیل که باشد نادرست است. تشکیل کلاس با جمعیت سی ، چهل نفری ، یعنی ریشه کن کردن تعلیم و تربیت و از همه بدتر مشروط کردن شرایط بهتر برای درس خواندن کودکان به متمول بودن والدین ، کاری است غیر انسانی و غیر عقلانی.
این منطق ظالمانه ای است که اگر کودک و نوجوان ، در خانواده ای معمولی و یا تهی دست به دنیا آمد باید برود و در کلاس چهل نفری و در مدرسه ای که فاقد امکانات درس بخواند.
مدرسه رستوران و هتل نیست، که اگر پول بیشتری بدهی ، خدمات بهتری ارائه کند، مدرسه محل آموزش و پرورش انسان است، آموزش و پروش انسان ، فارغ از آن که والدینی متمول دارد یا ندارد.