در این روزها که همه
جا صحبت از انتخابات است، گاهی با این پرسش مواجه میشویم که : راستی تو به چه کسی
رأی میدهی؟
اگرچه اصل بر مخفی
بودن رأی افراد است، اما به هر حال در روابط دوستانه گاهی ممکن است ، اطلاع یافتن
از رأی دیگران خالی از فایده نباشد و نوعی هم فکری و مشاوره تلقی شود.
اما چند نکته در این
میان قابل تأمل است، یکی این که اصرار بر اطلاع از رأی دیگران ، کار شایسته ای
نیست و از آن ناشایسته تر تحمیل نظر شخصی بر دیگران است، چنان که گاهی ، در برخی
محافل صنفی و گروه های اجتماعی چنین میشود.
مثلا بیانیۀ استادان
دانشکده در حمایت از نامزدی آقای فلان، یا گردهمایی شاعران در جلسۀ انتخاباتی فلان
نامزد.
در این گونه موارد،
تلفن زنگ میزند و شما را محترمانه دعوت
میکنند که با امضای بیانیه یا حضور در جلسه، با دوستان هم کار و هم صنف خود ،
همراهی کنید.
البته اجباری در کار
نیست، اما وقتی تنظیم روابط دوستی و همکاری براساس نوع اجابت این دعوت های
محترمانه است آن وقت احساس میشود که : البته اجباری در کار نیست !
اما از این شگفت تر
هم هست و آن هنگامی است که تصور شود، رقابت در انتخابات ، مانند صف آرایی در میدان
جنگ است و کسی که رأی آورد و انتخاب شد، در واقع پیروز میدان جنگ است و دشمنان خود
را شکست داده است و باید جشن پیروزی بگیرد.
کسی که پیروز شده حق
دارد که دشمن شکست خورده و البته طرفداران و حامیان او را تحقیر کند ، از کار
برکنار کند و حتی اجازۀ حرف زدن و اظهار نظر را از آنها سلب کند.
حال آن که رقابت
انتخاباتی ، برای سهیم شدن تمامی اندیشه ها و دیدگاه ها در طراحی مدیریت کشور است
و رأی آوردن یکی از این دیدگاه ها به معنای باطل بودن سایرین نیست ، بلکه فقط به
معنای انتخاب و ترجیح است.
در شرایط متعادل و
فضای حاکمیت اخلاق ، فرهنگ و معنویت صاحبان اکثریت آراء و منتخبان مردم، دیگران را
نه به چشم دشمن و نه حتی به چشم رقیب مینگرند، بلکه به عنوان یاران و مشاوران خود
می انگارند که با اندیشه های متفاوت خود میتوانند برخی کاستی ها را که طرح ها و
برنامه ها در اجرا دچار آن میشوند برطرف کنند.
با این دیدگاه، حاصل
انتخابات ،پیروزی یک جریان و شکست دیگران نیست، چنان که در تلقی عام متأسفانه چنین
تصور می شود، بلکه انتخاب یک دیدگاه و ترجیح آن بر دیدگاه های دیگر است و البته
این به معنای بی نیازی از آن دیدگاه های دیگر نخواهد بود.