نور حق می دمد از مشرق سجادهی تو
چه شکوهی ست در این زندگی ساده تو
می رود از نظرش جنت و ملک و ملکوت
آنکه از روز نخستین شده دلدادهی تو
زمزم و کوثر و تسنیم به وجد آمده اند
از زلالی مي و روشني بادهی تو
هر کسي معجزهی چشم تو را باور کرد
مي شود بنده ولي بندهی آزادهی تو
با کرامات نگاهت دل هر عاشق را
می برد سمت خدا روشنی جادهی تو
آمدي تا به جهان نور يقين برگردد
نور ايمان و سعادت به زمين برگردد