سلام
اولا بالاخره بعد از حدود یک سال، اینترنت دار شدم و آمده ام برای یک خانه تکانی حسابی. (البته خودم هم کمی تنبلی میکردم برای این بازگشت؛ تذکر دوستان و بخصوص تلنگر یکی از اساتید عزیز در نمایشگاه کتاب تهران هم شدیدا موثر بود و انگیزه بخش.)
ثانیا تابستان نسبتا شلوغی خواهم داشت: تدریس(منطق -رسمی-) - ، مباحثه(اصول) ، تدریس(صرف -غیر رسمی-) ، مباحثه(...بماند) ، درس(فقه -غیر رسمی-) ، درس(فلسفه -غیر رسمی-) و... . امیدوارم از پس این همه برنامه بربیام. شاید هم زیادی باشه البته خب مباحثه ها هر روز نیستن و تدریس منطقم هم قراره ماه رمضان تمام بشه.
امسال برا اولین بار برام فرصت تدریس رسمی پیش اومد (از ترم دوم) و واقعا خوشحالم؛ حالا هم قرار شده که در تابستان ادامه پیدا کنه و امیدوارم ادامه دار تر هم بشه. البته غیر رسمیش رو سه سالی هست که دارم (از سال دوم طلبگیم) ؛ واقعا تدریس جز بهترین فرصتهای آدم در زندگی علمی اش میتونه باشه.
ثالثا بالاخره انتخابات هم با همه شیرینی ها و تلخی هاش تمام شد. با همه اخلاق مداری ها و بی اخلاقی ها. تاییدها و تکذیب ها. حمایت ها و تخریب ها و....
خدا کنه این روزها آخرت مون رو خراب نکرده باشیم. شاید در همه انتخابات ها مظلوم ترین و کم رای ترین نامزد انتخابات "اخلاق" باشه. شاید هم من اغراق کرده باشم و این طور نباشه.
به رییس جمهور یازدهم و طرفدارانش تبریک میگم. یادمه دوره قبل توی چنین شبی با بچه ها رفتیم تو خیابون. با پرچمهای ایران. اون شب پلیس دو تا از دوستان من رو گرفت و چند ساعت بازداشت کرد و بعد آزاد کرد؛ وقتی علت رو پرسیدیم، ضمن عذرخواهی از اون دو تا دوستمون بهمون گفتن که اون سمتی ها ریختن بیرون و خوشحالی شما با اینکه مسالمت آمیز و بی حاشیه است، با اینکه حق شماست، اما اونها رو ناراحت و تحریک میکنه.
اون پیروزی و جشن بزرگ، با بی تقوایی و بی اخلاقی و بی قانونی عده ای، نه تنها به کام من و امثال من بلکه حتی به کام خیلی از طرفداران خودشون و بالاتر از همه به کام نظام و رهبری عزیز تلخ شد.
امشب تو مسیر منزل وقتی خوشحالی طرفداران آقای روحانی و بوق زدنها و جشن گرفتن هاشون رو میدیدم و میشنیدم، ناخود آگاه یاد اون پیروزی تلخ افتادم. اون روزها با اینکه از نظر سیاسی من و امثال من جز برندگان انتخابات محسوب میشدیم اما مثل ماتم زده ها بودیم و شور جوونی و شادی پیروزی مون رو خفه کرده بودیم تا مصلحت نظام حفظ بشه و بیشتر خون به دل آقا نشه.
ما اون روز به فکر مصلحت نظام بودیم و.... بگذریم.
امروز حرفهای رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام رو میخوندم. چقدر همه چیز عوض شده.
شاید برای شما هم خوندنش جالب باشه: دموکراسی به شرط چاقو
راستی امروز همه کاندیداها به آقای روحانی تبریک گفتند. چقدر داستان این دوره با دوره قبل فرق میکنه.
چقدر آدم ها با هم فرق میکنند. این حکمت امیرالمومنین(ع) چقدر صادق است در این مسائل:
قال علیه السلام: (( فی تقلّب الاحوال،علم جواهر الرّجال))
ترجمه: در دگرگونی اوضاع و احوال است که گوهر مردان شناخته میشود.
برای امثال من چنین ایامی در دوره قبل به مراتب سخت تر و غصه دار تر از این دوره میگذشت، با اینکه اون روز با معادلات سیاسی ما برنده بودیم و امروز با همون معادلات بازنده ایم.
هرچند این محاسبه ها و معادله ها کشک اند. آن روز برنده نظام بود و امروز هم برنده نظام است.
حرف که زیاد است برای گفتن، از بی اخلاقی ها و اشتباهات و خودخواهی ها و خلف وعده های انتخاباتی گرفته تا همه حرفهایی که در این یک سال در دلم تلنبار شده و شاید بعدتر ها گفته شوند، اما شاید برای بازگشت مجدد به میدان درست نباشد که انقدر به خودم و مخاطبم فشار بیاورم.
راستی قبل از پایان مطلب از همه دوستان و عزیزانی که در این مدت محبت شان یا دعوت شان بی پاسخ ماند عذرخواهم و امیدوارم تکرار نشود و جبران ممکن باشد.