اشاره. مطالب سلسلهواری که از این به بعد با نام کلی «به همین کوتاهی» در این وبلاگ عرضه میشود، گلچینی است از گونههای مختلف شعر کوتاه امروز که از آثار منتشر شده طی یکی دو سال اخیر برخواهیم گزید. اقبال شاعران به شعر کوتاه چیزی نیست که احتیاج به اقامه دلایل متعدد داشته باشد. در کتابخانه من، حجم کتابهای مستقل شعر کوتاه (در شاخههای کلاسیک و مدرن) افزایش قابل توجهی یافته است و سعی میکنم ضمن معرفی مختصر این کتابها، ولو در حد درج اطلاعات کتابشناختی این آثار، بهترین شعرهای آنها را از دید خودم و در قیاس با شعرهای یک شاعر نه جریان کلی شعر کوتاه امروز، گزینش کنم. کتابهایی که اینجا معرفی میشود فاقد هرگونه آداب و ترتیب خاصی است. و از ترجمه شعرهای کوتاه خارجی هم در حد مقدور یادی خواهیم کرد.
..
انگور در رگهای شعر. دفتر دوبیتی، حسین میدری (شهراد)، تهران، فصل پنجم، 1390، 104 ص
..
چه سوز ممتدی در پیش داریم
گمان و شایدی در پیش داریم
لبت را بر لبم بگذار بانو!
زمستان بدی در پیش داریم
.
چه زرد روشن باز قشنگی
چه پرهای پر از ناز قشنگی
قناری در قفس هی گریه میکرد
تو میگفتی: چه آواز قشنگی!
.
به سمت دورهای دور میبرد
به قرن چندم انگور میبرد
قطاری میگذشت از چشمهایت
مرا با خود به نیشابور میبرد
.
چه طرحی با کدامین رنگ آیا
شکستن با کدام آهنگ آیا
دل کودک، و یا بال پرنده؟
چه تصمیمی بگیرد سنگ آیا!
.
جهانی غرق در ناباوری بود
زبان مادری، نامادری بود
یکی نانش کپک بسته، یکی هم
به فکر قرصهای لاغری بود
.
فقط حدسی، فقط وهمی مترسک
چه بی احساس و بیرحمی مترسک
هزاران سفره گنجشک خالی است
چرا چیزی نمیفهمی مترسک؟
.
به غیر از تو درین اطلس که باشد؟
پناه لحظههای گس که باشد؟
بگردم دور چشمان قشنگت
تو در فکرم نباشی، پس که باشد؟
.
به حلقوم و فشارش فکر میکرد
به اسم مستعارش فکر میکرد
طناب، از تاببازی خسته بود و
به نقش روی دارش فکر میکرد
.
کنارم چند برگ توت بگذار
دو پلکم را به هم مبهوت بگذار
میان سینهام چیزی شکسته
مرا آرام در تابوت بگذار
.
زمین از یاد خواهد برد ما را
پر از بیداد خواهد برد ما را
تو باید گیسوانت را ببافی
وگرنه باد خواهد برد ما را
.
هوا معمولی و... نم نم نمیزد
دلی از مهربانی دم نمیزد
جنازه... گربهای توی خیابان
کسی یک نیش ترمز هم نمیزد
.
جهان محو نگاه توست بانو
حسود قرص ماه توست بانو
مهم دلتنگی شبهای من نیست
مهم چشم سیاه توست بانو!
..
در حیات دوباره دوبیتی امروز، علاوه بر حبیب نظاری، دوبیتیهای حسین میدری هم نقش ارزندهای دارند. با اینکه دوبیتی انرژی اصلی خود را از عاطفه شاعر و مخاطب میگیرد و وجه عاطفی آن پررنگترین عامل شعریت آن است، اما در دوبیتیهای میدری، ما با عناصر و عوامل جدید تصویری هم سر و کار داریم که در دوبیتی دیروز نقش زیادی نداشتند. در کنار، طبیعتگرایی ذاتی دوبیتی، ما با تصاویر و اصطلاحات مربوط به جهان امروز شهری نیز در شعرهای میدری سر و کار داریم: مانکن، پارک، دیالوگ، اسکلت، مونالیزا، موزه و فسیل، کنسرت، آمبولانس، قهوه، آیفون، ادیسون، اعتصاب، ترمز، پیام تسلیت، شمارش معکوس، کما، کرم ضد آفتاب، نشتی گاز، نیمکت، پوستر شاملو، زنگ زدن، ساک، رفتگر، تیراژ، جعبه سیاه، کالسکه، کارگردان، زیر سیگاری، پاپ، بلیت، مشق و کلاس، لوستر، سلول انفرادی، شوک، اردوگاه کار اجباری. که نشان از تلاش شاعر برای خلق فضای جدید در این قالب کهن دارد. اگرچه گاهی این کلمات در شعر خوب جا نیفتادهاند و آن را در عین جدیت موضوع، به سمت طنز بردهاند.و البته، گاهی ناکاستیهایی در پردازش شعرها به چشم میخورد که مجال طرح آنها در اینجا نیست.