هرچه گفتی سر به زیر انداختم! آخر چه شد ؟
با بدی های تو عمری ساختم ! آخر چه شد ؟
حکم دل تا لازمت شد ؛ من در آغاز قمار –
برگ سر را بر زمین انداختم! آخر چه شد ؟
تا قراول ها به قصد ارزیابی آمدند
پرچم تسلیم را افراختم! آخر چه شد ؟
قیمت این «جان به در بردن» غرورم بوده است!
باج را در موعدش پرداختم! آخر چه شد ؟
چون سواری که به چشمش تیر زهرآگین زدند
مثل کوران من به هر سو تاختم ! آخر چه شد ؟
گفته بودم سنگری محکم تر از تسلیم نیست!
من که قبل از جنگ خود را باختم؛ آخر چه شد؟!