روح من!
حساب روزها را گم کرده ام
گم کرده ام.
همه چیز فراموش می شود روح من
همه چیز فراموش می شود
غیر از عشق و نفرت ...
"رستم بهرودی"
ای بهـارم با تــــو بودن ، دوری ات پاییــز من
فصـل آغوشت بهشت امن و شورانگیــز من
با نگاهت هرکسی را ساده جادو می کنی
با دو ماه قهوه ای ، خورشید سحــرآمیز من
شور شعرت آفریــده عشق را شیــراز من !
مولوی تر کرده چشمت بلـــخ را تبریـــز من !
با تو لبریز از جنون ، با تو پـــراز آرامش است
این لبالب درد و دلتنگـــی... دل لبریـــــز من !
هم به درمان می رسد با تو دل درمانده ام
هم به پایان می رسد این دوره ی پرهیز من...
* همیشه از خودم انتظاری بیشتراز آن چه که هستم داشتم ...
حالا تمام شد تمام آن انتظارها ..
** شایدهنوز زنده ام و غزل فکر می کنم ...