پروانه های بی پروا
ای که همواره لبت مایه ی دل مشغولیست
چندماهیست که چشمان تو استانبولیست
مردمک هات دو پروانه ی بی پروایند
خنده های تو پر از شیطنت شنگولیست
پشت هر پلک زدن زلزله پنهان داری
گر چه در ظاهر آن، حادثه ای معمولیست
زندگی را به سر زلف تو آویخته ام
و غمم نیست بگویند که نامعقولیست
طعم این واهمه تلخ است، تو لبقند بزن
ای که همواره لبت مایه ی دل مشغولیست
استانبول/زمستان1391
نوروزی باشید و شیرین و شکرین بمانید