پاره ای از یک مثنوی بلند

23 تیر 1392 | 778 | 0

این مطلب در تاریخ یکشنبه, 23 تیر,1392 در وبلاگ مهدی فرجی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

آمدی، شادی و ماتم به سراغم آمد

گریه و خنده ی توام به سراغم آمد

 

آمدی مثل همان سال نبودی دیگر

کی رسیدی گل من؟ کال نبودی دیگر

 

آمدی «نو شده» هرچند کُهن تر شده ای

ای فدای قد و بالای تو... زن تر شده ای

 

شیطنت رفته و افسونگری آموخته ای

خوانده ای شعر مرا شاعری آموخته ای

جای آن چشم که گور پدر آهو بود

لانه ی مضطربِ فاخته ای ترسو بود

 

دختری بود که اخم و غضبش شیرین بود

زنی اینجاست که لبخندش هم غمگین بود

 

دختری بست به بازوی درختی تابی

زن سرازیر شد از سُرسُره ی بی تابی

 

قلعه ی زخمیِ در حال فرودی انگار

پُل تن باخته بر بستر رودی انگار

 

گُلِ پژمرده ی ناکامِ قراری شاید

دست آشفته ی مستی به قماری شاید...

 

مهدی فرجی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 1 با 1 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.