والشمس! شده غرق به خون چهره ي‌ خورشید

05 مرداد 1392 | 545 | 0

این مطلب در تاریخ شنبه, 05 مرداد,1392 در وبلاگ يوسف رحيمي ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

پیچیده سحرگاه عجب عطر نجیبی

رد مي‌شود از کوچه ي غم مرد غریبی

 

از وسعت دستان کریمش چه بگویم

وقتی همه دارند از این سفره نصیبی

 

هم آن که دعایش همه نفرین به علی بود

هم این که به مولای خودش عشق عجیبی ...

 

منظومه ي انصاف و وفا را نسروده است

جانبخش‌تر از جود علي هيچ اديبي

 

سی سال گذشته‌ست، علی چشم به راه‌ست

در عمق نگاهش نه قراری نه شکیبی

 

او مي‌رود و ناله ي‌ دیوار بلند است

مانده ست دری دست به دامان طبیبی

 

والشمس! شده غرق به خون چهره ي‌ خورشید

والفجر! رسیده‌ست حبیبی به حبیبی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.