بیا گوشماهی جمع کنیم. علی باباچاهی، تهران، نشر ثالث، 1392، 96 ص
..
کسی که صدایم زد
گل اطلسی نبود
تو بودی.
.
خودمانی که شدیم
چه صدایش کنم؟
پروانه
اسم کوچک ندارد.
.
قمری چه دارد بگوید
جز تو کجایی
کجایی تو؟
.
مرد
از دیوار میکندش
زن تابلو
عاشق مرد دیگری شده.
.
پایت را
از خانه بیرون نگذار
هوا طوفانی میشود.
.
غرق خودت میشوی
نکن
به چشمهایم
نگاه نکن!
.
زمین، جاذبه اش را
از دست داده:
شاخههای پُر از سیب!
.
راه
به نرفتن عادت کرده
به دراز کشیدن
به من.
.
از باغچه کند خودش را
گلی که
به دیدار خودش میرفت!
.
این قدر
از خودت تعریف نکن
بوی گل
خفهام میکند!
.
این کوچه
به بن بست نمیرسد
برگرد!
.
حرف نزن با خودت
او
نمیشنود.
.
هر طور شده
باید به او برسم
کی راه میافتد؟
.
به خودکشی که فکر میکنی
سهم رودخانه را هم
کنار بگذار.
.
دلتنگی و بچههایش
با ما زندگی میکنند
در آپارتمانی شصت متری.
.
گوشماهی و صدف
به همه میرسد
موج
با دست پُر آمده است.
.
جیک جیک را
به پرنده دیگری یاد بده
از گنجشکی خسته شدهام.
.
دل کندن کشتی از اسکله
آسان نیست
لنگرهایی نامریی دارد
این بندر.
.
شباهت هم
شبیه خودش نیست
تو فقط
شبیه خودتی.
..
شعرهای کوتاه علی باباچاهی را از چند منظر میشود بررسی کرد. نخست از این جهت که وسوسه شعر کوتاه در روزگار ما آن قدر قوی است که شاعران جا افتاده ما هم میکوشند با کتاب شعری خودشان را به این قافله برسانند. باباچاهی در اوایل دهه شصت هم که جریان رباعی رونقی گرفته بود، سعی کرد خودش را با آن همسو کند که حاصل کار به گواهی آن تعداد رباعی که پراکنده منتشر شده (از جمله دو رباعی موجود در همین کتاب) چیزی جز آثاری متوسط نبود (رک. علی باباچاهی، تاریخ شفاهی، 176).
مجموعه بیا گوشماهی جمع کنیم در بردارنده 216 شعر کوتاه و دو رباعی است و به نظر میرسد که قصد شاعر علاوه بر عقب نماندن از قافله شعر کوتاه، نقیضهسازی بر جریان هایکونویسی امروز هم باشد و دادن این پیام که گفتن چنین شعرهایی زحمتی ندارد. در واقع، ذات شعرهای کوتاه این کتاب، یک پیام انتقادی هم به همراه دارد. اما شاعر در بسیاری موارد مغلوب کلیشههای بیانی شده و اجراهای باسمهای او گاهی شعر را تا مرز کاریکلماتور پیش میبرد:
گوشهایم را از ته بریدهام
چه تلفن زنگ بزند
چه ساعت دیواری.
اغراق نیست اگر بگویم شاعر در بیش از بیست شعر کتاب از این فرم «چه این ... چه آن» به طرز ملالآوری استفاده کرده است. انگار روش دیگری برای ایجاد فرم در شعرهای کوتاه به ذهنش نرسیده، حال در قالب نقیضه سازی هم که باشد. و این از شاعری که الگوی متفاوتنویسی است، باعث سرخوردگی هم هست:
چه بالای درخت
چه در سبد روی میز
کوتاهی
از دستهای دراز توست!
نکته بعدی این است که شعر کوتاه را نباید دست کم گرفت. متأسفانه بعضی از شاعران فکر میکنند شعر کوتاه، احتیاجی به فرم دادن و ساخت و پرداخت و مهندسی ندارد. مثل آن بزرگترهایی که روی بچههای کوچک بحساب بچه بودنشان حسابی باز نمیکنند و بدجوری رو دست میخورند! شعرهای کوتاه باباچاهی اگر قبل از چاپ دست یک آدم سختگیر میافتاد، هم شعرهای اضافهای را که به مرز شعریت نرسیدهاند میزدود و هم سطرها و کلمات زائدش را. کتاب بیا گوشماهی جمع کنیم اگرچه نشانههای زیادی از ویژگیهای سبکی باباچاهی را با خود دارد. ولی در نهایت معتقدم نه در حرکت شعری باباچاهی اثری رو به جلوست و نه در حرکت شعر کوتاه امروز، کاری متفاوت و قابل توجه.